شرایط عمومی
بازار کار که در ایران به طور سنتی مردانه است. تنظیمات برمبنای جنسیت مقرر شده بازار کار، شانس های کاری زنان را محدود کرده است.
بدین طریق الگوهای رفتاری فرهنگی سنتی، یک تبعیض مستقیم و هم غیرمستقیم را برای زنان در بازار کار فراهم کرده است. اشتغال زنان به طور نسبی برتعداد اندکی از فرصت های شغلی با امکان پیشرفت ناچیز، محدود می شود. اکثر زنان به طور رسمی بعنوان کارمندان دولت یا در بخش خدمات کار می کنند. درآمد زنان در بخش خصوصی حدودا ۴۰% درآمد مردان است اما مسلما مطلق و برای همه زنان و مشاغل نیست، و د ربعضی موارد نیز درآمد زنان می تواند بیشتر باشد اما استثنا است.
با وجودی که دستمزد پایه برای کار یکسان در خدمات دولتی، یکسان است اما بازهم زنان در این بخش بدلیل تبعیض، در کاریکسان کمتر از همکاران مرد خود درآمد دارند. نرخ بیکاری برای زنان دوبار بزرگتر از مردان است. در حالی که نرخ متوسط بیکاری رسمی ۱۴.۶% اعلام شده است، این نرخ برای زنان در کل ۲۰.۸% و برای زنان جوان ۳۸.۶% است. باید توجه کرد که به طور سنتی بیکاران و به ویژه زنان بیکار یا در جستجوی کار خود را به ادارات کار معرفی نمی کنند و بدین طریق میلیون ها زن در لیست بیکاران قرار نمی گیرند در حالی که عملا بدنبال کار هستند. شاید این مساله تا حدی کمتر برای مردان نیز صدق کند اما بدلیل اجبار به رفتن سربازی معمولا لیستی از مردان در سن کار فراهم می شود.( منبع: بانگ مرکزی؛ اردیبهشت ۱۳۹۰)
اگر از نظر تاریخی به مساله کار زنان نگاه کنیم می بینیم که در سال ۱۳۵۴ بعنوان سال پایه، نرخ اشتغال زنان در ایران بیش از ۱۴% بود. این رقم دو سال بعد از قیام ۱۳۵۷ به دلیل اخراج های توده ای زنان شاغل در بخش های مختلف، به ۸% سقوط کرد. براساس آمارهای دولتی نرخ اشتغال زنان در سال ۱۳۹۰ بالا رفت و به ۱۲.۴% و یا بنا برقولی دیگر به ۱۶% رسید. در فاصله این دو سال مورد نظر، یعنی ۳۶ سال گذشته جمعیت ایران از ۳۵ میلیون به ۷۵ میلیون نفر رسید یعنی بیش از دوبرابر سال مبدا، اما اشتغال زنان با رشد ۰% مواجه بود. بدین طریق که تنها درصد های کاسته شده را با توجه به جمعیت امروزی جایگزین کرد.
اشتغال زنان برمبنای بخش های مختلف اقتصادی
براساس داده های آماری دولتی اکنون تعداد ۳.۸۸۸.۰۰۰ نفر از زنان بکار اشتغال دارند. آن ها در بخش های مختلف عمومی یا خصوصی کار می کنند. در بخش عمومی یا دولتی شرایط کار زنان به طور نسبی از بخش خصوصی بهتر است، اما در مقایسه با همکاران مردشان در این بخش بازهم شرایط کارشان بد است. آن ها در این بخش هم مورد تبعیض قرار می گیرند و با آن بدتر برخورد می شود.
۲۳.۱% زنان شاغل در بخش تولیدی کار می کنند که شامل کار در کارگاه های کوچک با کمتر از ۱۰ شاغل در کارگاه های تولیدی پوشاک، در تولید لوازم آرایش، در تولید لوازم الکترونیکی و در مراکز تولید مواد غذائی، و در کارگاه های روستائی و در کار تکنیکی بکار اشتغال دارند. با توجه به این که کارگاه های کوچک زیر پوشش قانون کار قرار ندارند، دستمزد این زنان کارگر و شرایط کاری آن ها توسط کارفرمای خصوصی تعیین می شود. بنا براین حتی حداقل دستمزدهای رسمی که خود یک تا دو سوم درآمد برای تعین فقر جامعه است، برای آن ها صادق نیست و دستمزدهای آن ها از آن پایین تر و متغیر است. کارشان نامطمئن و بدون حمایت قانونی است. با رواج دستمزد قطعه ای این کارگران مجبور به خود استثماری هم می شوند. آن ها در کارگاه ها در خطر سوء استفاده جنسی و خشونت جسمی و زبانی توسط کارفرما قرار دارند و اغلب بدلیل نیاز مالی یا حفظ آبروی خانواده دم برنمی آورند. بارها از طرف زنان کارگر بیان شده است که از طرف کارفرما به داشتن رابطه جنسی و در غیر آن اخراج تهدید شده اند. تقریبا ۹۰% شاغلان کارگاه های کوچک را زنان تشکیل می دهند.
بیش از ۹۵% کار کارگاه های روستائی توسط زنان روستائی انجام می گیرد. در حالی که در بسیاری از موارد این زنان نان آور خانواده هستند، اما با وجود این کار زنان بعنوان کمک خرج به همسر و خانواده محسوب می شود نه کاری که براساس آن کارگر تحت پوشش قانون کار قرار گیرد و به او بیمه های بازنشستگی و بیماری و حقوق کار تعلق گیرد و یا حتی دستمزدی به خودش داده شود. تنها جائی که این زنان مورد توجه قرار می گیرند در مرکز آمار ایران برای بالا بردن آمارهای اشتغال در ایران است اما در همان جا نیز ذکر می شود کار بدون مزد فامیلی. میلیون ها زن و بخشا کودک در مناطق روستائی و شهرهای کوچک در دو میلیون کارگاه قالی بافی دستی مشغول بکارند. اکثر این کارگاه ها به جهاد سازندگی تعلق دارد و یا بخشا متعلق به بخش خصوصی است. در روستاهایی که زنان قالیباف کارگاه خود را بعنوان تعاونی به ثبت رسانده اند، مدارک نه به اسم خود آن ها بلکه به اسم همسرانشان صادر شده است.
مشارکت زنان در کار تکنیکی بنا برآمار ۳% است که شامل ۳۴۰۰۰ نفر از یک میلیون شاغل این بخش می شود. طی ده سال گذشته، شکل جدیدی از کارصنعتی پنهان رواج یافته که همان کارخانگی معروف است. زنان در این کار توسط بخش های مختلف اقتصادی به طور غیررسمی و با دستمزدی اندک بکار گرفته می شوند. کاری که قانونی نیست. زمان کار مشخص ندارد. در برابر خطرات کار مورد حمایت قرار نمی گیرد و هیچ حقوق قانونی کار شاملش نمی شود. این بخش کار بسیار گسترده است و از صنعت اتومبیل سازی برای مونتاژ قطعات کوچک تا صنایع الکترونیک تا سوپرمارکت ها برای پاک کردن و بسته بندی انواع حبوبات و سبزیجات و کارگاه های کوچک لباس دوزی برای آینه کاری، سنگ دوزی و دوخت کراوات و غیره.
۴۶% زنان شاغل در بخش خدمات یعنی آموزش، بهداشت، مغازه ها، نظافت، انجام کار خانگی و در تحقیقات بکار اشتغال دارند. در بخش آموزش زنان ۴۹% کارکنان این بخش را تشکیل می دهند در حالی که قبلا ۵۱% بود. آن ها در شرایط فشار شدید کار می کنند. بدلیل این شرایط مجبور به خودسانسوری و برخوردهای دوگانه می شوند. در مدرسه کارشان، نحوه ی پوششان، برخوردها و مناسباتشان با هم توسط جاسوسان دولتی مستقر در مدارس زیرنظر گرفته می شود. بدلیل عدم توجه دولت به ساخت مدارس جدید با توجه به رشد جمعیت و کهنه و غیرقابل استفاده شدن مدارس قبلی تعداد شاگردان در کلاس چنان زیاد است که نمی توانند در آن بخوبی تدریس کنند. گذشته ازین موارد، سطح دستمزدها در بخش آموزش از سایر بخش های دولتی پایین تر است و یک بام و دو هوا وجود دارد. به همین سبب کارگران بخش آموزش همواره برای یک دستمزد عادلانه و زندگی بهتر مبارزه می کنند و این بخش یکی از بخش های فعال مبارزاتی ایران است و هم اکنون تعدادی از آن ها یا از کار اخراج شده اند یا در زندانند.
۹۰% شاغلین بخش بهداشت را زنان تشکیل می دهند. سرانه بیمار به پرستار خیلی بالاست به نحوی که هرپرستار باید کار چند پرستار را انجام دهد. این سرانه که در سال ۸۹ برابر با ۹ تخت به یک پرستار بود اکنون به ۱۲ تا ۱۵ تخت رسیده است( دبیر کل خانه پرستار). یک تحقیق انجام یافته نشان می دهد که برای ایجاد بهبود اندکی در این وضعیت، نیاز به استخدام ۲۰۰ هزار شغل جدید در این بخش است. اکنون تعداد ۱۰۰.۰۰۰ پرستار در بیمارستان ها و کلینیک های دولتی و ۳۰.۰۰۰ نفر در بخش خصوصی کار می کنند. بیمارستان ها و مراکز بهداشتی در حالی با کمبود پرسنل مواجه اند که ده ها هزار پرستار، بهیار و سایر افراد آموزش دیده این بخش بیکار هستند – گرچه دولت می گوید در بین تحصیل کرده های این بخش بیکاری وجود ندارد. به همین دلیل با وجود سرکوب و خشونت و فشار حاکم در ایران، کارگران بخش بهداشت بسیار رزمنده اند و در طی ۱۰ سال گذشته اعتصاب های مهمی را برای احقاق حقوق خود پیش برده اند.
زنان بعنوان فروشنده در فروشگاه ها و مغازه های شهرهای بزرگ و کوچک کار می کنند. جالب است که جمهوری اسلامی با آغاز قدرت گیری، با هدف خانه نشین کردن زنان و با این دید که کار زنان در آشپزخانه، ترو خشک کردن کودکان و خدمت به مردان خلاصه می شود، زنان شاغل بسیاری را بیکار و به حساب خود روانه آشپزخانه کرد، اما زنان خود را به جمهوری اسلامی و به جامعه تحمیل کردند و نه تنها در ادارت بلکه در بازارهای سنتی هم وارد شدند، اما در این بخش کار زنان در شهرهای کوچک شرایط بسیار ناگواری دارد. اغلب تمام وقت کار می کنند اما در آمدشان زیر حداقل دستمزد یا چنیدین بار کوچکتر از آن است. اغلب کارگران این بخش قرارداد کار مکتوب ندارند. به آن ها بیمه بیکاری، بهداشتی و بازنشستگی تعلق نمی گیرد و در خطر سوء استفاده جنسی قرار دارند. بخش اندکی ازین زنان کارگر در قیاس از جمله در فروشگاه های بزرگ وضعیت بهتری دارند. (وضعیت زنان کارگر فروشنده و منشی در کامیاران، کمبته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل کارگری)
در بخش نظافت و کمک کار خانه معمولا زنان کارگر بصورت مستقل عمل می کنند یا در ۱۰ سال اخیر بخشی از آن ها توسط شرکت های مثلا کاریابی معروف به آدم فروشی که در ازای اجاره انسان ها به مراکز کار یا حتی افراد، بخش قابل توجهی از دستمزد ناچیز این کارگران را تصاحب می کنند، بکار گمارده می شوند. تنها بخش کوچکی ازین کارگران موفق به عقد قرار داد کار با کارفرما می شوند و در نتیجه بیمه بهداشتی و بازنشستگی دارند. زنان این بخش و بویژه دختران جوان در خطر سوء استفاده جنسی نه تنها در شرکت مورد نظر بلکه هم چنین خشونت جنسی در محل کار در خانه های مردم قرار دارند.
۳۰% شاغلین بخش تحقیقات را زنان تشکیل می دهند. بنا برتجربه شخصی خود من، در این بخش که به اصطلاح افراد با تحصیلات دانشگاهی بالا مشغول بکارهستند باز هم زنان تحت تبعیض قرار می گیرند و نسبت به همکاران مردشان دستمزد کمتری دریافت می کنند.
و زنان دیگر
باید به لیست بالا ۱۶ میلیون زن خانه دار را اضافه کنیم که چندین کار را باهم در خانه انجام می دهند و جای چند کارگر کار می کنند؛ یعنی کار پرداخت نشده خانگی، کار مراقبت و پرورش کودکان، و کار مراقبت از سالمندان و بیماران در خانواده و مهم تر کار بازتولید نیروی انسانی به نفع سرمایه. همه این کارهائی را که زنان بدون مزد در خانواده انجام می دهند جزو کارهای اجتماعا لازم است. وظیفه جامعه است که مراکز نگهداری و مراقبت از سالمندان را بطور آبرومندانه برقرار کند. بیماران را مورد مراقبت نیروهای تعلیم دیده قرار دهد. با ایجاد کودکستان ها و مهد کودک ها، کودکان را زیر پوشش بگیرد.
۶ میلیون زن درمناطق روستائی بین ۵۰ تا ۹۰% کار کشاورزی را انجام می دهند. کارگران سکس را اغلب زنانی تشکیل می دهند که نان آور اصلی خانواده اند یا زنان و دخترانی هستند که به دلیل فقر یا رفتار بد و تبعیض در خانواده، از خانه فرارکرده اند و به دلیل نداشتن حمایت مالی دولتی مجبور به خود فروشی شده اند. به گفته آقای فرید مدیر امور آسیب دیگان اجتماعی در گزارش ایسنا؛ بیش از ۵۰% کارگران جنسی را زنان متاهل تشکیل می دهند که بخشا صرفا به خاطر مسائل اقتصادی به این چرخه وارد می شوند. به گفته سعید مدنی تحلیلگر مسائل اجتماعی در ایران در مصاحبه با روزنامه شرق، سن کارگران جنسی به کمتر از ۱۴ سال کاهش یافته است.
فریده ثابتی، مارس ۲۰۱۲
این مقاله برای چاپ در روزنامه ۸ مارس ۲۰۱۲ متعلق به ائتلاف زنان هانوفر به زبان آلمانی نوشته شد. که فشرده ای از آن به چاپ رسید.