پنبه ماده ی خامی است، که کاربر و آب بر است و برای ورود به تولید و صنعت زمانی طولانی برای کشت، داشت و برداشت -۱۲۰ روز- لازم دارد. آن چه که طی این دوره ی طولانی رخ می دهد، گرچه برای میلیون ها نفر در سراسر جهان به معنای اشتغال است، اما امروزه به مشکلی بزرگ برای انسان، محیط زیست و مصرف کنندگان تبدیل شده است. ۹۹% تولید آن در کشورهای فقیر آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین انجام می گیرد و ۵% کل مساحت زیر کشت محصولات کشاورزی را داراست که معادل ۷۵% پنبه ی مورد نیاز جهان را تامین می کند و مهم ترین تولید غیرخوراکی کشاورزی است. در این کشورها که مشکل آب در آن ها، یکی از مشکلات اساسی جامعه است، . آن گاه محصول به کشورهای اروپایی به عنوان مواد اولیه صنعت نساجی و پوشاک صادر می شود. قیمت این ماده اولیه چنان ارزان بود، که تولید کنندگانش، با درآمد حاصل از فروش آن قادر به تامین حداقل های زندگی خود نبودند. بخش دوم کار پنبه ریسی بود، که طلای سفید را به نخ تبدیل می کرد. در سال ۱۷۶۵، در انگلیس ۵۰۰.۰۰۰ پاوند نخ ریسیده می شد، ده سال بعد این مقدار به دو میلیون پاوند و در سال ۱۷۷۶ یعنی یازده سال بعد به ۱۶ میلیون پاوند رسید. با کاربرد ماشین در تولید نخ، میزان تولید بالا رفت و به دلیل بالا رفتن بهره وری کار، مخارج تولید کاسته و قیمت نخ و در نتیجه قیمت پنبه پایین آمد. در آن سال ها در تجارت کلاسیک، پنبه در کنار شکر و قهوه قرار گرفت. کشت آن در آمریکا با تجارت برده برای کار گسترش یافت. بیش از۱۷ میلیون آفریقایی که انسان های آزادی در سرزمین خود بودند، توسط تجار اروپایی به عنوان کالای انسانی به نام برده، به سرزمین تازه اشغال شده ی بومیان سرخ پوست قاره، برده و فروخته شدند. تا لغو بردگی در آمریکا، بین ۵۰ تا ۱۰۰ میلیون آفریقایی قربانی این تجارت برای کشت پنبه شدند و هنوز این قاره نتوانسته کمبود نیروی انسانی نسبت به مساحت خود را جبران کند. بخش عمده ی این انسان ها، در حین حمل و نقل توسط کشتی، که آن ها را بدتر از حیوانات و در انبارهای حمل حیوانات کشتی ها جای می دادند و حتی آب کافی برایشان تامین نمی کردند، مردند و اجسادشان به دریا ریخته شد.
کشت پنبه علاوه بر آمریکا، در کشورهای جنوب آفریقا به ویژه سودان، کشورهای آسیایی به ویژه هند و پاکستان، و کشورهای آمریکای لاتین رایج است. گاه کشت پنبه به دلیل نیاز بازار جهانی، کشت غالب آن جا را از دور خارج می کرد و جای آن را می گرفت؛ به طور مثال در نیکاراگوا که تا دهه ی ۱۹۵۰ قهوه کشت غالب بود اما در دهه ۱۹۶۰ جایش را به پنبه داد، به نحوی که در سال ۱۹۷۱ نیکاراگوا از نظر سطح زیر کشت پنبه، در مکان پانزدهم و از نظر مقدار محصول در هکتار، در جای پنجم قرار گرفت. در این کشورها نیاز به زمین برای کشت، زمین های دهقانان کوچک و اجاره داران کوچک را که مواد غذایی اساسی مثل ذرت و انواع حبوبات را تولید می کردند، تحت فشار قرار داد و بلعید، به نحوی که نیاز به واردات مواد غذایی اساسی را بیش تر ناگزیر ساخت. در بسیاری از این کشورها، در گذشته پنبه در کنار سایر محصولات کشت می شد و مصارف داخلی را بر می آورد و مقداری نیز صادر می شد. در کنار مزارع پنبه، کارگاه های کوچک رسیدن پنبه و تولید نخ، پارچه بافی، و تولید پوشاک وجود داشت که تعدادی از نیروی کار را جذب می کرد. اما کشت پنبه در ابعاد بزرگ برای صادرات، نه تنها محصولات دیگر را با بلعیدن زمین های زیر کشت شان، در مخمصه و گاه نابودی قرار داد. سرازیر شدن محصولات نساجی و پوشاک از کشورهایی که تولید در انحصارشان قرار داشت و به دلیل انحصار، استفاده از نوآوری های تکنیکی و بالا بودن شدت استثمار، بسیار ارزان بود، رقیب غیر قابل شکستی برای این کارگاه های کوچک و حتی کارخانه های بزرگ تولیدی داخلی بود. هجوم لباس های دست دوم از اروپا به این کشورها، عامل دیگر بسته شده این کارگاه ها و کارخانه ها شد و ده ها هزار کارگر این مراکز کار و تولید را، به ارتش بیکاران گسیل کرد. بسیاری از این کارگران به ویژه در آفریقا، به فروشندگان سیار و یا ثابت لباس های وارداتی نو یا دست دوم، در بازارهای روزانه و هفتگی یا در مغازه ها تبدیل شدند. از طرفی وفور نیروی کار ارزان، امکان استفاده از معافیت های مالیاتی و امتیازات دیگر برای سرمایه گذاران خارجی و همکاران داخلی آن ها که اغلب به حکومت و طبقه ی حاکم نزدیک بودند، بی نیاز شدن از هزینه حمل و نقل، و بالاتر بودن دست مزد کارگران در کشورهای پیشرفته صنعتی، به این انجامید که صنعت پوشاک در این کشورها برچیده شد و تنها کارگاه های کوچک وابسته به بوتیک های خاص باقی ماند که به تولید ادامه می دهند. ده ها هزار کارگر این صنعت در اروپا و آمریکا، به ارتش بیکاران پیوستند. سرمایه گذاران کنسرن های عظیم پوشاک از همه ی انواع آن را- ورزشی، معمولی، گران قیمت و میان قدرت را ایجاد کردند، و میلیون ها کارگر را در سراسر جهان، برای مزدی بخور و نمیر به خدمت گرفتند تا از شیره ی جان کارگران سود درو کنند. از این زمره اند کنسرن های تولید پوشاک گروه آدیداس با ده شرکت، گروه نایکی با ۵ شرکت، گروه ایندیتکس با ۸ شرکت، اچ & ام با ۳ شرکت و کنسرن های دیگر و فروشگاه های زنجیره ای لباس و پوشاک و بالاخره فروشگاه های وسایل مختلف مثل کیک و سوپر مارکت های زنجیره ای و بزرگ که یک بخش تکستیل ارزان قیمت دارند. در فعل و انفعال ایجاد بازارهای جدید و گسترش بازار با تخریب بازارها ی قدیمی و شیوه های تولید سنتی، زون های تجارت آزاد و قراردادهای دو و سه و چند جانبه ی منطقه ای و قاره ای و بانک های توسعه نقش مهمی بازی می کنند. نیروی کار این صنایع صادراتی را، اغلب زنان تشکیل می دهد، که به دلیل نیازشان به این حداقل دست مزد بخور و نمیر، باید ساعت های طولاتی تا ۱۴ ساعت تا بیش تر در روز کار کنند. هم چنین به طور گسترده از کار کودکان استفاده می شود؛ زیرا هر دوی این گروه، یعنی زنان و کودکان، را می شود راحت تر و بهتر استثمار کرد. دست مزد کم تری نسبت به مردان، به آن ها پرداخت و از انجام خدمات رفاهی و حفاظتی برای کارگران طفره رفت. و بار همه ی مشکلات پیش آمده در محل کار و زمان کار را بر دوش خودشان گذاشت. راحت اخراج شان کرد و کسان دیگری را به جای شان به سرعت جایگزین کرد. در این صنعت معمولا کارگران زیر ۳۰ سال سن دارند و گزینی مناسب، افراد مجرد هستند.
برای مثال نگاهی به این صنعت در هند می اندازیم. کشت پنبه در هند تاریخی طولانی دارد. هرودوت از وجود گیاهی که به طور وحشی در هند می روید خبر داد، که از پشم گوسفند بهتر است. تولید پارچه های نخی در هند به دلیل شرایط آب و هوایی و تقاضای داخلی، به سنت تبدیل شده بود. شرایط مناسب کشت پنبه، شرایط لازم برای ایجاد صنعت تکستیل و پوشاک را در هند فراهم ساخت و توسعه داد به طوری، که نوآوری هایی در امر مکانیزه کردن کار و تولید هم در هند ایجاد شد و غیر از کارگاه های کوچک خانگی، کارگاه های نسبتا بزرگ نخ ریسی و پارچه بافی و تولید پوشاک نخی، در آن تاسیس شد. با ورود قدرت استعماری انگلیس در هند، و تبدیل هند به یک کشور مستعمره، این صنعت سنتی به نفع همین صنعت در انگلیس که در مناطق مهمی چون منچستر، بیرمنگام، لیورپول و…، مورد تحدید و تخریب قرار گرفت و تولیدات انگلیسی بازارهای هند را پر کرد. ده ها هزار کارگاه های کوچک از ۱۸۵۸ به بعد در ناتوانی در رقابت با کالاهای انگلیسی، تسلیم و تدریجا بسته شدند. بعد از دوران استعمار مستقیم و تغییر شیوه ی نفود همکاری دو جانبه بین سرمایه داران داخلی، تجار و واسطه ها و کنسرن های خارجی، کارگاه ها گسترش یافت و میلیون ها کارگر جدید را به جمعیت طبقه ی کارگر افزود. اکنون در بسیاری از این کشورها از هند و پاکستان و بنگلادش تا ویتنام و اندونزی و برزیل و کشورهای آفریقایی، کارگران پوشاک که اکثریت قریب به یقین شان را زنان تشکیل می دهد، و مهم ترین بخش طبقه کارگر این کشورها را تشکیل می دهند و رزمنده ترین بخش این طبقه هستند که به طور تعطیل نشدنی، برای شرایط بهتر کار و زندگی، ی جنگند و دیگر کارگران را به دنبال خود به میدان مبارزه می کشانند. آن ها دیگر نمی خواهند طبق گفته ی کارفرمایان؛ کارگران مطیع کم توقع باقی بمانند. آن ها از امکانات مدرن برای ایجاد اتحاد؛ همبستگی و حمایت کارگری در مواقع اعتصابات سراسری و حرکات اعتراضی استفاده می کنند. در ویتنام تحت کنترل، اعتصاب سراسری راه می اندازند. در بنگلادش راه پیمایی های چند صد هزار نفره را سبب می شوند.
کمبود پنبه ی بین المللی در قرن نوزده که به بحران بزرگ اقتصادی ۱۷۵۷ منجر شد قیمت پنیه را بالا برد، و بسیاری از کشورها از جمله ایران را به بالا بردن سطح زیر کشت پنبه تشویق کرد، اما با بهبود اوضاع در پایان همین دهه دوباره قیمت ها سقوط کرد ولی تقاضا به آن با افزایش جمعیت و استفاده های چند جانبه از پنبه دائما در حال افزایش است. از دهه ی ۱۹۸۰ مصرف پنبه در جهان بسیار افزایش یافت و به دو برابر ۳۰ سال قبل خود رسید و کماکان هنوز سال به سال بالا می رود. طبق قانون عرضه و تقاضا می بایست قیمت پنبه با توجه به تقاضای بالای بازار بالا برود، اما کشورهای پیشرفته صنعتی با دادن سوبسید به مزرعه داران پنبه، سبب کاهش مخارج تولید و فشار بر دهقانان کوچک به ویژه در آفریقا، می شوند. به طور مثال دولت آمریکا سالانه ۵ میلیارد سوبسید می دهد و سوبسید اتحادیه اروپا به کشاورزان پنبه با وجودی که تنها ۲% سطح زیر کشت جهان را دارد، ۱۶% کل سوبسید ها را تشکیل می دهد. گرچه ۹۹% سطح زیر کشت پنبه جهان خارج از آمریکا و اتحادیه اروپاست، اما به دلیل کاربرد متدهای پیشرفته تر، سطح برداشت محصول در آمریکا و اتحادیه اروپا مثلا در مقایسه با آفریقا ۱۰۰۰ کیلوگرم در هکتار در مقابل ۳۵۰ کیلوگرم است یعنی حدود سه برابر. از کشت پنبه ۳۴ میلیون تن پنبه دانه تولید می شود که بخشی صرف خوراک دام می شود و بخشی دیگر به صورت روغن خوراکی – لاین اویل- در می آید. صنعت تکستیل فقط به تولید پوشاک شامل لباس و کفش برای مصرف مردم خلاصه نمی شود، بلکه در تولید پوشاک نظامیان، در صنعت اتومبیل سازی، برای صندلی و تو دوزی، در قالی و گلیم و جاجیم و غیره، در تولید وسایل خانگی از قبیل تختخواب، مبلمان و دیزاین که امروزه به ویژه جزئی از پرستژ اجتماعی مدیران را تشکیل می دهد.
به این طریق سرگذشت پنبه با فقر و بدبختی و بردگی پیوند داشت. بعد از لغو بردگی، کارگران آزاد شاغل در این صنعت، چنان در شرایط وحشتناکی بودند که به بردگان غبطه می خوردند. آن ها طی دوران طولانی کشت و برداشت، در آلونک هایی که کنار زمین با گیاهان درست می کردند، می خوابیدند و ساعات کارشان جز اندک زمانی برای خواب، پایانی نداشت. همراه پنبه برای تولید نخ و پارچه از الیاف حیوانی و شیمیائی هم استفاده می شود. مهم ترین ماده ی اولیه حیوانی پشم گوسفند، لاما، الپاکا، شتر، بز و نوعی خرگوش است. هم چنین ابریشم که توسط کرم ابریشم ایجاد می شود و امروز چین بزرگ ترین تولید کننده ی ابریشم دنیاست، که صدها سال قدمت دارد و جاده ی ابریشم در شرق، از مهم ترین راه های حمل و نقل تجاری آن و سایر کالاها بوده است. علاوه بر ماده اولیه ی حیوانی از نخ های شیمایی هم امروزه به وفور استفاده می شود. مهم ترین این نخ ها عبارت اند از: ویسکوس، مودال که با پنبه مخلوط است، کوپرو و تری استات. نخ هایی که معمولا از نفت و گاز و ذغال تهیه می شوند و آغاز تولید آن سال ۱۹۳۸ بود عبارتند از: پلی یستر، نایلون، پرلون و پلی اکریل. ۶۰% کل تولید این نخ ها متعلق به ده شرکت هلندی، آلمانی، فرانسوی و انگلیسی است.
سالانه بیش از ۲ میلیون دلار صرف خرید سم پستیسید برای سمپاشی مزارع پنبه می شود. این مقدار سم ۱۶% کل سموم مورد مصرف برای دفع حشرات را شامل می شود. این سم مدت هاست که در اروپا و آمریکا مصرف شان ممنوع اعلام شده است اما تجارت پرمنفعتی برای کنسرن های شیمی است. به گزارش سازمان بهداشت جهانی، هرساله یک میلیون کارگر کشاورزی شاغل در این بخش در اثر سموم به کار رفته کارشان به بیمارستان می کشد و ۲۰.۰۰۰ نفرشان جان خود را از دست می دهند. در کل بین ۲۵ تا ۷۷ میلیون کارگر، در جهان از عوارض این سموم در رنج اند و سلامت خود را از دست داده اند. این کارگران در هند، پاکستان، ازبکستان، برزیل، استرالیا، یونان و جنوب آفریقا زندگی می کنند. کار سمپاشی مزارع توسط کارگران و حتی کودکان کار انجام می گیرد- قابل ذکر است که بنا به تخمین یونیسف بیش از ۱۰۰ میلیون کودک کار در این مزارع مشغول به کار هستند. آن ها وسایل حفاظتی را که شامل لباس، چکمه، کلاه و عینک و دستکش مخصوص است دریافت نمی کنند و مستقیما با سم در تماس قرار دارند. گذشته از آن ها کارگران پنبه چین که بخش بزرگی از آن ها زنان به ویژه زنان جوان تشکیل می دهد، دچار سقظ جنین می شوند یا نوزادان تکامل یافته با عیوب مادرزادی به دنیا می آوردند. اما تنها کارگران شاغل در این بخش نیستند که با خطر سموم در رابطه اند. هر تی شرت نخی ای که ما می پوشیم، به ۱۵۰ گرم پستیسید و سموم دیگر ضد حشرات مثل آلدی کارپ که درمزارع پنبه آمریکا و ۲۵ کشور دیگر جهان مصرف می شوند، آلوده است. گزارش مستندی را دیدم از یک کارگر شاغل در فروشگاه زنجیره ای کاراشتات آلمان، او که مسئول انبار و دسته بندی تی شرت های وارداتی بود چنان از تماس مداوم با این تی شرت های نخی آسیب دیده بود که سیستم اعصاب حرکتی اش از کار افتاده و فلج شده بود. زیان های این سموم به این محدوده ختم نمی شود. یکی دیگر از قربانیان سودجوئی کنسرن های شیمی و کنسرن های پوشاک و تکستیل که در یک رابطه ی زنجیره ای با تجار پنبه قرار دارند، محیط زیست است. پساب مزارع شامل مواد سمی مذکور وارد رودخانه ها می شود و آب آن ها را آلوده می کند. محصولات کشاورزی با این آب آلوده آبیاری می شوند. دام از این آب می نوشد. در بسیاری از مناطق فقیر رودخانه ها، منبع آب آشامیدنی مردم اند. بخشی نیز در زمین فرو می رود و به آب های زیر زمینی می پیوندد و آن را آلوده می کند. زنجیره ای از آلوده سازی محیط زیست و زندگی انسان تشکیل می شود. انسان از راه های مختلف مثل لباس ، محصولات کشاورزی و دامی دوباره سم را وارد بدن خود می کند. حتی مزارع ارگانیک/بیو نیز از زنجیره خارج نمی مانند زیرا استفاده از هوای مسموم، آب زیر زمینی مسموم آن ها را هم آلوده می کند حتی اگر سم مصرف نکنند. گذشته از پستیسید سموم دیگری مثل آلدرین، آندرین، کامفکلور، پاراکوات، لیندان، کلرویمفرم و غیره هم در کشت پنبه مورد استفاده قرار می گیرد. طبق تحقیقی در باره ی کاربرد گالکرون در قاره ی آمریکا، در ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۰ که از عمومی شدن نتایج آن جلوگیری شد، در مکزیک، نیکاراگوا، ال سالوادور، کلمبیا و بولیوی اثرات مسمومیت شدید در کارگران کشاورزی شاغل دیده شد. طبیعت و حشرات قادرند فعل و انفعالاتی از خود نشان دهند و در مقابل مسمومیت خود را حفط کنند و به زندگی ادامه دهند اما انسان قادر به این کار نیست. حشرات و باکتری های پنبه اغلب خود را با این مواد شیمیایی مطابقت می دهند و نسبت به آن ها مصونیت پیدا می کنند، به همین کاربرد سبب بیش و بیش تر این مواد ضروری می شود که در این جا برخلاف قیمت پنبه و قیمت نیروی کار، با بالا رفتن تقاضا قیمت سموم هم بالا می رود، تا حدی که برای کشت کاران کوچک ، به دلیل فقدان حاصل خیری و قیمت سموم، حتی کشت بی معنی می شود. در طرف دیگر این امر با سودهای نجومی کنسرن های شیمی همراه است که سودشان حاصل تخریب طبیعت در کشورهای تولید کننده، بیماری و مرگ و میر کارگران کشاورزی است. آپریل ۲۰۱۷، فریده ثابتی
منابع:
Pesticide Action Network uk
The Dead Chmical in Cotton
۲۰۰۷ ISBN No 904523-10-2
Zum Beispiel Textilien
Guido Rüthemann
۱۹۹۲
ISNN 3-88977-239-0
و منابع دیگر