در رابطه با نوشته رضا مقدم تحت عنوان ۱۵ فوریه و معمای مخالفت فعالین لغو کار مزدی طرح چند سوال از ایشان مناسب تر از پاسخی تحلیلی سیاسی میباشد چرا که باندازه کافی آنگونه بحث ها از جانب فعالین گرایش لغو کار مزدی ارائه شده است و تکرار ان لازم نیست مضاف بر اینکه نحوه طرح مسایل در نوشته ایشان بگونه ای میباشد( مانند همیشه سطحی و غیر مارکسی) که لزوم جوابی در چنین سطحی را منتفی میکند. و اما سوالات
۱ــ از انجاییکه باصطلاح نقد رضا به موضع گیری فعالین لغو کار مزدی نسبت به فراخوان اتحادیه ها بعد از پانزده فوریه نوشته شده سوال من این است که رضا در این روز چه اتفاق شگفت و با شکوهی رخ داد که تو آنرا روز بزرگ و تاریخی می نامی. در سوئد در استکهلم مقابل سفارت جمهوری اسلامی در این روز خبری نبود. در نروژ بیست و دو سه نفر آمدند که آن هم از گروه های چپ بودند. در تورنتو کانادا خبری نبود. در هامبورگ آلمان صد و بیست نفر باز هم از گروه های چپ. در هلند هم خبری نشد. البته حمایت های کتبی اتحادیه های فراخوان دهنده برقرار بود امیدوارم حالا معنی حمایت کاغذی و بوروکراتیک را که جایی در نوشته ات سوال کرده بودی یعنی چه فهمیده باشی. تمام این گزارش ها توسط رفقای گرایش لغو کار مزدی از این روز تاریخی و بزرگ داده شد
۲ ــ من فعالین لغو کار مزدی را که در نوشته ات نام آنان را ذکرکرده ای که نمی دانم چه لزومی داشت، می شناسم چون خودم یکی از آنان هستم . اینان برخلاف اتهام تو در هر تظاهرات کارگری و بر علیه جمهوری اسلامی در کشور محل اقامثشان از جمله همین ۱۵ فوریه حضور داشته اند .
هرچند از شان ژنرال های سابق حزبی که هنوز هم خود را ژنرال بی حزب می دانند بدور است که در این گونه تظاهرات شرکت کنند اما سوال من این است توتاکنون درچند تظاهرات از جمله در مقابل سفارت ایران شرکت کرده ای .
۳ ــ نوشته ای که از اواسط دهه شصت بحث راجع به ماهیت و سیاست اتحادیه ها شروع شده و اکنون خاتمه یافته بسیار بسیار قبل از آنزمان مارکس و کمونیست های همزمان ایشان با رفتن پای سازمان دادن انترناسیونال اول با دو پدیده در جنبش کارگری مرز بندی کردند حزب سازی سکتاریستی و اتحادیه های کارگری چون اگر یادت باشد در همان زمان مارکس نوشت اتحادیه های کارگری با تمام فعالیتشان در مورد افزایش دستمزد و شرایط کار اگر به جنبش ضد سرمایه داری طبقه کارگر نپیوندند از جنبش سیاسی اجتماعی طبقه کارگر جدا میافتند. این روند صدو پنجاه ساله جدایی اتحادیه ها از مبارزه ضد سرمایه داری کارگران به علت ماهیت رفرمیستی اشان از بدو پیدایش غیر ازآنکه آنها را به یکی از موانع اصلی انکشاف و گسترش جنبش ضد سرمایه داری کارگران تبدیل کرده مدتها قبل از اواسط دهه شصت آنهارا از اهداف اولیه اشان در دوره مارکس نیز جدا کرده و به نهادی منحل در نظام سرمایه مبدل نموده است یعنی رکنی از ارکان سرمایه در جنبش کارگری. مباحثی را که تو نقطه عزیمت آنرا اواسط دهه شصت میدانی حول این نظر مبتنی بر واقعیت اتحادیه ها در اروپا امریکا و سایر نقاط جهان و نظریه مخالف آن یعنی گرایش اتحادیه گرایی قایل به ظرفیت کارگری برای آنها بود. سوال من این است که تو بدون اما و اگر و سفسطه گویی متعلق به کدام نظریه و گرایش هستی
۴ ــ بطور مسخره گونه ای سوال کرده ای که تظاهرات غیر بوروکراتیک یعنی چه و از ما آدرس اینگونه تظاهرات و یا همبستگی ضد سرمایه داری انترناسیونالیستی را خواسته ای. رضا واقعا چشمانت را بسته ای و اعتصابات و تظاهرات کارگران را در اروپا و کشور های دیگر نمیبینی که خارج از چهارچوب بوروکراتیک اتحادیه ها رخ داده و هم اکنون اینجا و آنجاهم جریان دارد و اتفاقا هر جا اتحادیه وجود دارد سعی در متوقف کردن آن و یا تهی کردنش از بار ضد سرمایه داری یعنی به سازش کشاندن آن دارند. در اینجا سوالم این است آدرس اینگونه جنبش ها را برای چه می خواهی نکند تصمیم داری به خودت و ژنرال های سابق حزبی زحمت دهی و به میان آنها بروید و تبلیغ ایجاد احزاب از توع حزب منصور حکمت و به تبع ان مقدمتا تشکیل سندیکا و اتحادیه را انجام دهید.
۵ ــ ـطی این دو دهه که من هم شانزده سالش را در خارج بوده و هستم شما فعالین محترم کارگری درون احزاب و گرو های چپ غیر کارگری و بخشا در جمع های سندیکالیستی از نوع حزب توده ای از طریق این اتحادیه های کاملا سرمایه دارانه و حتی مانند ال او سوئد ا نحصار و کارتل چه حمایت کار سازی از طبقه کارگر ایران جلب کرده اید که در حال حاظر حتی امکان ایجاد یک سندیکا مورد نظر شما را نیز ندارد.
جمشید کارگر
مارش ۲۰۰۶