روز اول مهر ماه امید راشدی امیری ۳۶ ساله فوق لیسانس در رشته حسابداری و امور مالی، متاهل و داری دو فرزند در دفتر اتحادیۀ اصناف رامشیر، محل کارش اقدام به خود سوزی و سوزاندن یکی از مسئولان ادارۀ مزبور نمود. او به دلیل سوختگی شدید در بیمارستان سوانح سوختگی طالقانی اهوار جان باخت و فرد دیگر فقط از ناحیۀ دست دچار سوختگی گردیده است.
نزدیکان امید راشدی امیری در گفتگو با رسانه های ایران در بارۀ این ماجرای دردناک و دلایل آن گفته اند: “چندی پیش امید راشدی امیری پس از طرح مسائلی در ارتباط با مسائل مالی و اختلاس یکی از رؤسای اداره اصناف این شهر به فرمانداری و « مراکز حقوقی» سرمایۀ رامشیر مراجعه می کند و مطالبی را مطرح می نماید. طرح این مطالب موجب بازداشت کوتاه مدت مسئول مربوطه و تشکیل پرونده برای او می شود. با این حال فرد بازداشت شده پس از آزادی از بازداشتگاه به سر کار قبلی خود بازگشته و امید راشدی را که به صورت قراردادی در این اتحادیه مشغول به کار بود از کار اخراج می کند. امید راشدی پس از اخراج از محل کار با توجه به بیکاری، محرومیت از بیمه ایام بیکاری یا غرامت بیکار شدن و انبوه مشکلات زندگی ، تقاضای بازگشت به سر کار را مطرح می کند. امری که مورد مخالفت قرار می گیرد. پس از این خواست ها و مخالفت با بازگشت او به کار، امید راشدی امیری در روز اول مهر ماه با یک گالن بنزین به محل دفتر مسئول مربوطه در اداره که حکم اخراج او را صادر کرده بود، مراجعه می کند و با ریختن بنزین بر روی خود و فرد مزبور اقدام به خودسوزی و نیز آتش زدن او می کند که بعد از یک روز خودش در بیمارستان طالقانی می میرد و ….”
این نهمین مورد از خودسوزی ناشی از استیصال و درماندگی انسان های کارگر و استثمار شونده در مقابل ظلم و ستم صاحبان جنایتکار سرمایه و دولت اسلامی فاشیستی آن ها در سال جاری می باشد. هشت مورد قبلی عبارتند از: دو مورد خودسوزی در فروردین ماه می باشند که یکی از آنها مربوط به کارگر کارخانه «فراسو»، سازنده قطعات کامپیوتری بود. پس از آن در همین ماه یونس عساکره، کارگردستفروش در خرمشهر در تعطیلات نوروز در اعتراض به جمع آوری بساط دستفروشی اش توسط ماموران شهرداری سرمایه خود را آتش زد که منجر به مرگش شد. دلیل شهرداری سرمایه در ساقط کردن این کارگر دستفروش از تنها وسیلۀ تامین معاش نازل خود و خانواده اش این بود که بساط او در مسیر عبور “کاروان راهیان نور”، ایحاد مانع می کند. مسیری که در بخش خارج از شهر بعلت ناایمنی و خطرناک بودن جاده، به نوبۀ خود هرسال شماری از فرزندان محصل مردم کارگر را کشتار می کند.
در مرداد ماه یک دختر دانشجو دانشگاه آزاد اسلامی در شیراز اقدام به خودسوزی کرد. قبل از وی در همین ماه خود سوزی زن کارگری در مشهد بوقوع پیوست. در شهریور ماه نیز یک کارگر معلم در سنقر و یک کارگر شهرداری در کرمان و یک زن کارگر و همسرش در کرمانشاه مبادرت به خود سوزی کردند. این خود به آتش کشیدن ها و اشکال دیگر خودکشی کارگران در سال های اخیر در جهنم سرمایه داری ایران بعلت کوه مصائب و سیه روزی های ناشی از فقر و فلاکت تودۀ بردگان مزدی، افزایش یافته است. این وقایع وحشتناک و دردناک که عامل اصلی آن رابطۀ ضد بشری کارمزدی و نظام سرمایه داری می باشد، هم در میان کارگران شاغل و در حال استثمار شدن رخ داده و می دهد و هم در میان کارگرانی که توسط صاحبان وحشی و انسان ستیز سرمایه و یا دولت اسلامی فاشیستی آن ها از کار اخراج شده اند و به برهوت گرسنگی و محرومیت ها پرتاب گردیده اند.
برای کارگری که در قبال این همه ظلم و ستم و بی حقوقی و تحقیر صاحبان جنایتکار سرمایه و دولت هار اسلامی شان به تنگ آمده است، برای کارگری که هر نفس کشیذن اعتراضی اش نسبت به این مظالم و توحش ها، توسط مزدوران و پاسداران سرمایه در اشکال مختلف سرکوب و یا اخراج می شود و در غالب مواقع با دستگیری و حبس و … روبرو می گردد، آری برای چنین کارگری در بی تشکلی و عدم امکان مبارزۀ آگاه افق دار ضد سرمایه داری تودۀ طبقه اش علیۀ تمامی بی حقوقی ها و توحش های ذاتی سرمایه، مبادرت به اقدام بغایت نادرست و هستی بر باد ده خود سوزی و خودکشی، اغلب اوقات تنها و آخرین راه حل می گردد.
هم زنجیران کارگر!
نه تنها در ایران بلکه در تمامی جهان تا زمانی که ما کارگران نظام سرمایه داری را به آتش نکشیم و نابود نکنیم، سرمایه ما را به اشکال مختلف در آتش خود خاکستر خواهد کرد. تا زمانی که شورایی و ضد سرمایه داری متشکل نگردیم و نیروی متحد سراسری شورایی خود را علیۀ سرمایه، با افق محو کار مزدی به عنوان اساس و شالودۀ آن، بکار نگیریم، این سرمایه داری خواهد بود که به شکلهای مختلف ما را آتش خواهد زد. در جنگ های روزانه اش که منجر به سوختن و خاکستر شدن میلیون ها کارگر و کودکان خانواده های کارگری گردید، در جنگهای هستی براندازش که در آن ها ما کارگران را در این بخش و آن بخش جهان در ابعاد میلیونی می سوزاند و خاکستر می کند و بالاخره در این شکل که ما را مجبور به آتش زدن خود در اشکال گوناگون خواهد کرد. در غیر این صورت ما را در ورطه تن دادن به زیستنی آکنده از فقر و فلاکت و بی حقوقی و حقارت می سوزاند و از پای در می آورد. زیستنی که در واقع سوختن تدریجی در حریق ارزش افزایی سرمایه می باشد. بدتر از مردن که حاصل جدایی مان از کار و محصول کارمان و بی اختیاری مطلق در تعیین سرنوشت زندگی خویش است.
جمشید کارگر
سپتامبر ۲۰۱۵