کنترل؟*

کنترل با بایدها ونبایدها از خانواده شروع می شود، زیرا پدر و مادر و اطرافیان خود در این سیستم روئیده و رشد کرده اند. آن ها به طور اتوماتیک آن را روی اعضای جدید خانواده اعمال می کنند که جنبه ی جنسیتی، سلسله مراتبی و تبعیض آمیز دارد. در جامعه ی سرمایه داری کنترل در گام اول مناسبات اجتماعی قرار دارد. کنترل با خود، سیستم جزایی پیچیده ای را به همراه می آورد که در هر گامش کنترل پیچیده تر می شود و از عام به فرد و از فرد به عام می رسد.

این تحریم ها و کنترل ها با پیشرفت تکنولوژی بسیار دشوارتر و نا پیدا شده است، به نحوی که اکثریت جامعه متوجه نمی شوند که تحت کنترل هستند. با این کنترل مدرن زندان ها گسترده تر می شوند و قوانین جزا متنوع تر. اکنون در هر خانه ای به تناسب افراد خانوار چندین موبایل وجود دارد. موبایل ها را طوری سامان داده اند که به بعضی کلمات حساس اند و بلافاصله ثبت و کنترل شروع و گزارش داده می شود که در چه ساعتی و چه کسی آن را بر زبان آورده است. این آغاز راه است. مرحله دوم زیر نظر گرفتن پنهانی فرد است. از ایمیل و دنیای مجازی تا رفت و آمدها. در دنیای مجازی غیر از حکومت ها، شرکت ها هم با محصولات مجانی خود مثل فیس بوک، ایمیل، واتس آپ و غیره کنترل می کنند. بیادمان می آورند که مثلا پانزده سال قبل چه مطلبی نوشته ایم و یا چه عکسی را گذاشته ایم. هر روز زحمت کنترل همگان را به عهده می گیرند و دوستان جدیدی به ما معرفی می کنند. اگر یک بار به دنبال چیزی در اینترنت گشته ایم، سیل تبلیغات آن برایت ارسال می شود. در می مانی که از کجا می دانند که من چه نیازی دارم در حالی که از آن ها تقاضا نکرده ام. ما را برای مطلب به هیچ جا ارسال نشده ای مورد بازخواست  قرار می دهند زیرا با امکاناتی که دارند به کامپیوتر ما ورود می کنند بدون این که متوجه شده باشیم کدهای ما را باز می کنند و برای همه ی این محدودیت ها که برما اعمال می کنند، مالیات های پرداخت شده توسط ما به کار گرفته می شود. به همین گونه است حقوق نیروهای امنیتی، نظامی و انتظامی، بسیج و شبه نظامی ، پول اسلحه و ساندیس و ساندویج شان را هم بر دوش ما می گذارند. هم چنین حقوق کلان دشمنان طبقاتی مان را در مجالس مختلف، بیت رهبری، دولت، سپاه و ارتش، حوزه ها و بیدادگاه ها و حتی مخارج زندان های مان را هم ما می پردازیم. به همین گونه مخارج نهادهای ضد فرهنگی نشر آثار این و آن انگل اجتماعی را.

کنترل برای گروه های اجتماعی مختلف اعمال می شود و اشکال خاص خود را دارد . بعضی از این اشکال همگانی است. کنترل در جامعه ی طبقاتی به امری طبقاتی جنسیتی، نژاد پرستانه و در کشورهایی مثل ایران هم چنین مذهبی تبدیل می شود . در این جا همه کنترل می شوند که پا از محدوده ی مذهب فراتر نگذارند. سلسله مراتب مذهبی در محدوده خود مذهب و هم هیرارشی مذهبی به صورت رسمی و غیر رسمی حفظ شود، در واقع اما مساله خود مذهب نیست؛ مذهب یک ابزار برای منافع طبقاتی صاحبان قدرت است.  کنترل کارگران در مراکز کار مختلف از طریق یک هیرارشی انجام می گیرد که از راس بپایین شامل حراست، مدیریت، روسای بخش، سرکارگر، جاسوسان و کاسه لیسان است. همراه با این سلسه مراتب دستگاه کنترل تکنولوژیک یعنی دوربین ها، کنترل مخفی موبایل ها را در صورت لزوم اضافه کنید که نقش مهمی دارند. کنترل زبانی هم نوعی از کنترل اجتماعی است ممنوعیت آموزش با زبان مادری یا آموزش رسمی زبان مادری از این دید برمی خیزد.

زیر نظر گرفتن کل جامعه از طریق نصب دوربین های مخفی توسط حکومت و توسط افراد خصوصی انجام می گیرد. انسان بی خیال از کوچه و خیابان رد می شود. در فکر خودش است. به قدم زدن رفته است. اما دنیای تنهائی اش دزدیده می شود. دوربین همسایه، دوربین بقال، خیابان و … ، او را کنترل می کنند. تنها در زندان کنترل انجام نمی شود بلکه لحظات تنهایی انسان شریک های متعدد پیدا می کند. شاید در آینده ای دور یا نزدیک افکار را هم بدون آگاهی فرد کنترل کنند.

و حالا کرونا همه ی مخفی کاری ها را به امر آشکار تبدیل کرده است. دیگر کنترل نه امر مخل آزادی های فردی بلکه به امر اجتماعی مقبول تبدیل می شود و فرد برای حفظ جان خود به آن گردن می نهد. هر لحظه انسان کنترل می شود. کی از خانه اش بیرون می آید. به کجا ها می رود. کنترلی که با اعتماد همراه می شود و حسن محسوب می شود . انسان زندانی ای می شود که خرجی روی دست حکومت ها نمی گذارد. این دوران سپری می شود اما میراثش به جا می ماند. کنترل بدون شرمندگی برای نجات بشریت. تکمیل سافت ویری برای شناسایی چهره در تلفن های همراه همیشگی می شود و به یکی از اجزا تلفن همراه تبدیل می شود. کنترل کلاس های درس مدرسه و دانشگاه ها، و ادارات برای بهبود کار و فعالیت امر عادی می شود. تلویزیون های عظیم مدار بسته در همه جانصب می شوند که می شود که می توانی خود را در آن  ببینی، لباس و آرایشت را کنترل کنی. از کله ات بگذرد که زیبایی یا زشتی، مرتبی یا نامرتبی بدون این که به دنیای پشت آن توجه کنی. پلیس ها دیگر به دنبالت نخواهند دوید . عینک های مجهز به دوربین های نوری بر چشم دارند که بلافاصله عکست را به پلیس بعدی مخابره می کند. دیر یا زود به آن جا خواهد رسید که فکرت را بخوانند و بدون هیچ پرسشنامه ای یا آزمونی به خاطر افکار ضد سرمایه داری و ضد اتوریته ات ترا به زندان بکشانند. زندان های تو درتو از خانه تا جایی اسما به نام زندان.

پلیس را می بینی در کله ات می گذرد ابزار سرکوب سرمایه. از جلوی شرکتی، کارخانه ای، کنسرنی، مالی رد می شوی و در فکرت می گویی روزی ترا به منافع عموم پیوند خواهیم داد. ترا برای یک زندگی بهتر برای کارگرانت و مصرف کنندگانت به کار خواهیم گرفت. رویای انقلاب و فاتتزی تغییرات رادیکال را پیش چشم می آوری. کارگران اعتصابی و انقلابی را می بینی که سرمایه را به طور واقعی و عملی به مبارزه گرفته اند. از فکر زیبایت لبخند می زنی. جرمت  همراه با عکس با لبخند ثبت می شود. می شوی انسان مشکوک و مورد سوء ظن. پابند الکترونیک نداری اما هر جا بروی تنها نخواهی بود. کسی ترا می پاید.

 

 

*   گرچه مساله جهانی است اما برای روشن تر شدن مثال ها را از جمهوری اسلامی ایران می آورم

فریده ثابتی

۱۷.۰۴.۲۰۲۰