چند کلمه با رفقا علی خدری و مظفر فلاحی

برای همه رفقای انجمن جمال چراغ ویسی بعنوان فعالین رادیکال کارگری ارزش و احترام قائلم. علی خدری یکی از دوستان عزیز من می باشد. جمال چراغ ویسی محبوب همه کارگران کمونیست بوده و هست. او درراه مبارزه علیه نظام سرمایه داری جان باخته است. شما نیز همرزمان او بوده و هستید و در تمامی عمرتان مانند همه کارگران آگاه دیگر، مورد تعرض دولت سرمایه داری قرار داشته اید. در این موارد جای هیچ تردیدی نیست. آنچه امروز موجب تردید من ودیگر فعالین کارگری کمونیست است، تزلزل و تردید یا عدم قاطعیت شما دو نفر، در گزینش راه خویش میان جنبش ضد سرمایه داری طبقه کارگر در یکسو و فرقه های فرسوده و ورشکسته سوسیال بورژوائی از سوی دیگر است. رفیق مظفر فلاحی بسیار بیشتر از آنچه همراه فعالین ضد سرمایه داری، همراه محمود صالحی و محسن حکیمی باشد، مدافع و پشتیبان گرایش راست سندیکالیستی، ناسیونالیستی و فرقه گرایانه در کمیته پیگیری بوده است. ایشان به دفعات در این پالتاک و آن پالتاک ستایشگر این کمیته بوده و در یکی از این پالتاکها متاسفانه کار را به جائی رساند که حتی یکی از حاضران به درستی خطاب به وی گفت: « اگر جمال زنده بود و تو را می دید مسلماً تو را سرزنش می کرد»

رفیق مظفر البته بعدها زیر فشار واقعیتها مجبور شد موضع خود را کمی تعدیل کند اما او در آغاز نه فقط مدافع سرسخت گرایش راست درون جنبش کارگری بود که حتی ازبرخورد مخالف و زدن هیچ تهمتی به منتقدین کمیته پیگیری و فعالین واقعی جنبش ضد سرمایه داری اباء نمی نمود.

اما ازرفیق مظفر، ناجور تر و ناهماهنگ تر در رابطه با جنبش ضد سرمایه داری،  وضعیت رفیق علی خدری است. او عضو فعال فرقه موسوم به « اتحاد سوسیالیستی کارگری» است. پیشینه زندگی و کار روسای این فرقه ایرج آذرین و رضا مقدم، در حزب کمونیست و حزب کمونیست کارگری و علل  واقعی وباز گو نشده نحوه جدا شدنشان از آن دو جریان را، اکثر فعالین کارگری، دست کم در خارج کشور می دانند. ایرج آذرین در حال حاضر مروج نقد لیبرالی نئولیبرالیسم است، او مبلغ این نقد در  چپ ایران است  که بدبختانه بر روی گروههای سرگردان سیاسی تأثیر هم داشته است.

فرقه اتحاد سوسیالیستی بویِژه سران این فرقه رضا مقدم و ایرج آذرین در طول ۲ سال اخیرمرتب علیه جنبش ضد سرمایه داری کارگران و تلاش فعالین این جنبش در ایران و خارج ایران توطئه کرده اند. نوشته یوسف دانش و حیدر کریم در این زمینه بیش از حد گویا است. تهمتها و افترائات زشت این فرقه علیه محسن حکیمی موجی ازبیزاری را در میان کارگران آگاه ایران دامن زده است.

شما رفقا علی و مظفر با کمال تأسف همه جا شریک جرم این توطئه بوده اید. شما بودید که با حرف شنوی از سران فرقه مذکور، یک حرف اشتباه بابک عماد را پیراهن عثمان کردید تا از این طریق میان محمود صالحی و محسن حکیمی و کل ترکیبی که بعدها کمیته هماهنگی را پدید آورد تفرقه اندازید. تا از طریق بی ارزش کردن و وارونه جلوه دادن فعالیتهای مؤثر دیگران بر روی استیصال فرقه اتحاد سوسیالیستی و بی نقشی مطلق آن در جنبش کارگری پرده اندازید. این کار شما بطور قطع به زیان جنبش کارگری بود. این کار بدون شک راه جمال و محمود و جلال و کمونیستهای واقعی نبود بلکه فقط یک انجام وظیفه سکتی و فرقه ای را منعکس می ساخت.

رفقا! شما در طول این ۲ سال همه جا نقش کانال ارتباط پالتاکی محمود و جلال با فعالین خارج را ایفاء کرده اید و این کار بسیار خوبی است، اما شما همزمان از هیچ تلاشی به نفع فرقه اتحاد سوسیالیستی برای حمله به کمیته هماهنگی، برچسب اتهام زدن به محسن حکیمی و ایجاد تفرقه در درون کمیته هماهنگی هم خودداری نکرده اید و این کار بسیار بدی است.

رفقا! آنچه به جلو خواهد شتافت جنبش ضد کار مزدی کارگران است و آنچه مسلماً رو به افول خواهد رفت و نابود خواهد شد بساط فرقه ها و فرقه بازیها است. کل تلاش ایرج آذرین و رضا مقدم درست در جهت خلاف این روند است. برای آنان فرقه همه چیز و جنبش کارگری و کمونیسم طبقه کارگر هیچ چیز است. تمام سعی آنان این است که روند افول فرقه ها را کند کنند و برای این کار خود را مجبور می بینند به جنبش ضد کار مزدی و ضد سرمایه داری حمله نمایند. آنان سالها معرکه بیار جریاناتی بوده اند که تنها کارشان دزدیدن کارگران فعال و کمونیست از جنبش کارگری به نفع فرقه ها، تبدیل نمودن کارگران فعال کمونیست به نیروی پیشمرگ جنبشهای ناسیونالیستی یا سکلولار طلبی بورژوائی و در یک کلام ضربه زدن به جنبش ضد سرمایه داری کارگران بوده است.

رفیق علی خدری نمی تو اند هم مدعی همراهی با محمود صالحی در کمیته هماهنگی باشد و هم در توطئه های مکرر فرقه اتحاد سوسیالیستی علیه کمیته هماهنگی و یکی از مؤثرترین اعضایش شریک باشد. این کار در عرف سیاسی به نشستن میان دو صندلی و اپورتونیسم معروف است، که با شناختی که من از این رفیق دارم، در شأن ایشان نمی باشد و من از یاد آوری  آن در مورد  این رفقا،  حتی بنا به ضرورت سیاسی، طبقاتی نیز، احساس خوبی ندارم. رفقا علی خدری و مظفر فلاحی و انجمن جمال چراغ ویسی با تمام صداقت تردید ناپذیرشان در امر مبارزه طبقاتی، باید تکلیف خود را در این رابطه برای همگان و برای همه کارگران آگاه و کمونیست روشن سازند. آرزوی ما این است که رفیق علی خدری بیش از این وسیله پیشبرد سیاستهای امثال رضا مقدم و ایرج آذرین علیه جنبش ضد سرمایه داری طبقه کارگر نشود.

                                جمشید کارگر

                       ۱۱/۱۲/۲۰۰۵

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.