/

اتحادیه عرب، رژیم اسد و توده های کارگر سوریه

نزدیک به ۱۲ سال از وقوع جنگ جنایتکارانه سرمایه در سوریه گذشته است. طبق آمار ها، قریب به ۶۰۰ هزار نفر که اغلب آنها کارگر هستند، در آتش این جنگ سوخته اند. میلیونها انسان دیگر، با تحمل عوارض ترکش ها، قطع عضوها، شیمیایی شدن ها مرگ را هر لحظه انتظار می کشند. میلیون ها کارگر، آواره روی آبها، کوه ها و دره ها و بیابانها شده اند. عده بیشمار ی در این گذر جان خود را از دست داده اند و صدها هزار تن دیگر کورسوی امیدی به یافتن پناهگاهی ندارند. همه این فجایع هولناک رخ داده است تا که امروز ودولت های درنده سرمایه داری عرب در قالب مجمعی موسوم به « اتحادیه عرب » گردهم آیند و بساط گفتگو و تعیین شرط و شروط با رژیم اسد پهن کنند. یافتن پاسخ برای این پرسش که دلیل شروع مذاکرات و تصمیم به احضار اسد و عضویت مجددش در این اتحادیه چیست؟ هرچند در جای خود اهمیت دارد اما مسأله واقعی توده های کارگر سوری نیست.

جنگ سوریه، صحنه تصادمات ، ائتلاف ها و مناقشات حاد سرمایه محور چند قطب رقیب بود. رقبایی که هر یک متناسب با اهداف، راهبردها و دورنمای تغییر در معادلات جنگ قدرت خاورمیانه، وارد صحنه می شدند، تا هر کجا که می توانستند دست به جنایت می زدند و آتش جنگ را شعله ور تر می ساختند. دلیل طولانی شدن جنگ و قرار گرفتن طرفین درگیر در وضعیت فرسایش در همین جا قرار داشت. اما پیروز واقعی جنگ نه قطب غربی سرمایه که روسیه و ایران بودند. البته نباید از موفقیت های چشمگیر ترکیه و اسرائیل هم صرفنظر کرد. رژیم اردوغان در پشت همه جنجال های فریبکارانه ، تا حدود زیادی توانست بر اپوزیسیون کرد مستقر در سوریه و مجاور مرزهای خود فائق آید. کمربند امنیتی خود را محکم تر سازد و چشم انداز تغییر مطلوب خود در ژئوپلتیک منطقه‌ای را روشن تر نماید. اسرائیل در طول جنگ ضمن تسویه حساب های کنترل شده با جمهوری اسلامی ، دامنه نفوذ اطلاعاتی خود را در کشورهای عرب حوزه خلیج گسترش داد، با ترکیه زمینه شکل گیری یک اتحاد نظامی، امنیتی و اطلاعاتی تأثیر گذار را فراهم ساخت و مخاطرات مربوط به تهدیدات رژیم اسلامی و شبکه تحت حمایت آن را برای سالها در وضعیت انفعال قرار داد. جنگ سوریه در یک کلام برای همه قطب های رقیب سرشار از موفقیت بود. اولاً خطر وقوع خیزش توده ها و گسترش آن به مناطق دیگر را از سر رژیم های سرمایه دار منطقه برطرف کرد. ثانیاً معادلات جنگ قدرت در منطقه را متناسب با الگوی موازنه چند وجهی شکل داد. موازنه ای که متناسب با الگوی عدم هژمونی و استیلای یک قطب برتر، صورتبندی ایده آل رژیم های عرب حوزه خلیج به شمار می رود. و ثالثاً چشم انداز دلفریب باز تقسیم سهام سود و قدرت و سرمایه را در کشوری سونامی زده و تشنه بازسازی نوع کاپیتالیستی، پیش روی حکام عرب، ترکیه، روسیه، ایران و قطب غربی سرمایه و در رأس آن آمریکا قرار می دهد.

برخلاف تمامی تحلیل ها، فرسودگی و سرگردانی استراتژی خاورمیانه ای ایالات متحده، جای چندانی برای نقش بازی این کشور و متحدان غربی در آینده سوریه باز نخواهد گذاشت. سخن فقط بر سر سوریه نیست. نفوذ دامن گستر و مستمرا در حال توسعه چین در تمامی کشورهای خاورمیانه، سرمایه گذاری ها و مبادلات اقتصادی رو به فزون این قظب سرمایه جهانی با یکایک ممالک منطقه موضوعی است که همه چشم ها را به خود دوخته است. با همه اینها آمریکا کماکان به عنوان یک قطب نیرومند سرمایه جهانی در کنار ضرورت های ناشی از بازتقسیم قطاع اضافه ارزش ها و سود و سهام سرمایه جهانی، از هیچ تلاش و سبعیت و جنگ افروزی برای افزایش سهم خود دریغ نمی ورزد.

در این میان رژیم های عرب شریک در «اتحادیه عرب» بیشترین ولع را برای عضوسازی مجدد اسد و شراکت در بازسازی !!! سوریه دارند. تصور حکام عرب حوزه خلیج آن است که شروع به کار بازسازی سوریه!! ضمن آنکه حوزه های طلایی پیش ریز و انباشت سرمایه را در مقابل آنها قرار می دهد، نقش رژیم های عرب را در ساختار سیاسی، نظامی، امنیتی سوریه پررنگ تر خواهد کرد. حکام عرب بر اساس برآورد حاصل از درگیری روسیه در اوکرائین، توان نازل سرمایه های جمهوری اسلامی در یافتن حوزه های انباشت جدید در سوریه و تعیین تکلیف رقابت سرمایه های چین و ایالات متحده در خارج از مرزهای سوریه، آنها را به قطب مسلط و بی رقیب در سوریه تبدیل خواهد کرد.

اینکه این احتمالات تا کجا به واقعیت نزدیک خواهد شد، باید منتظر ماند و دید اما آنچه مشخص است این است که جمهوری اسلامی به رغم ناتوانی در رقابت با سرمایه های عربی، از دهه ها پیش یک نیروی اندرونی در ساختار نظم سیاسی ، اجتماعی ، امنیتی سوریه به شمار می‌رود. جدا ساختن رژیم اسلامی از سوریه و کاهش نقش آفرینی آن در سوریه، هر چند مطلوب اسد و رژیم او باشد، به سادگی امکان پذیر نیست.

از همه اینها مهمتر، سرمایه داری در فاز گندیده خود، امکان دستیابی به نرخ سودهای طلایی و حوزه های دلپذیر انباشت را آنچنان که قطب های درگیر در سوریه انتظار می کشند، را نخواهد داد. چشم اندازی که به طور قطع می توان راجع به آن حرف زد این است که بازسازی کاپیتالیستی سوریه!!! با مشارکت همه قطب های سرمایه تنها و تنها، رقابت و درندگی آنها و فلاکت و بی خانمانی و انهدام سونامی وار زندگی کارگران سوری و کل خاورمیانه را به ارمغان خواهد آورد. کارگران سوری به عنوان بخشی از طبقه کارگر جهان بیش از آنکه در انتظار ورود کارفرمایان و پیمانکاران گسیل شده از سوی قطب های رقیب سرمایه داری باشند، باید دست یاری به سوی توده های کارگر در کل خاورمیانه و جهان دراز کنند. به خاطر آرند که فقر، فلاکت و کل مصیبت های دامنگیر آنها از جمله کل عوارض جنگ وحشیانه ویرانگر چندین ساله را سرمایه برسرشان آوار کرده است. باید آماده مبارزه با استثمار و حاکمیت سرمایه شوند، علیه کل سرمایه داری بجنگند، جنگ با رژیم اسد را از کارزار ضد سرمایه داری تفکیک نکنند و در این میان مهم و هزاران بار مهم است که به جای آویختن به این یا آن جناح بورژوازی سوریه، دولتهای منطقه یا قطب های قدرت سرمایه جهانی، راه همبستگی، همرزمی و همسنگری ضد سرمایه داری با طبقه کارگرخاورمیانه و دنیا را پی گیرند.

مصطفی حدائق