بر اساس گزارش منابع رسمی دولت بورژوازی اسلامی فقط در طول سال جاری بیش از ۰۰۰ ۴۰۰ دانش آموز، در سطوح مختلف ابتدائی و راهنمائی مجبور به ترک تحصیل شده اند. سایت اینترنتی « ایران اکونومیست» به نقل از روزنامه همشهری ضمن درج این خبر تصریح می کند که اگر شمار افراد ناگزیر به ترک تحصیل، در همه دوره های مختلف پیش دانشگاهی، دبیرستانها و هنرستانها را به این تعداد اضافه کنیم، به طور قطع به رقم بسیار هولناک یا در واقع هولناک تری مواجه خواهیم شد. این گزارش می افزاید که فقط از میان دانش آموزان کلاس های اول تا پنجم مدارس کشور، در طول همین سال، ۰۸۱ ۲۰۴ نفر و از جمعیت محصلان مرحله راهنمائی ۲۰۸۵۲۰ نفر دست از تحصیل کشیده و مدرسه را ترک گفته اند.
محرومیت کودکان از تحصیل حتی از نازل ترین سطح آموزش عمومی، در قلمرو استثمار و قدرت و استیلای نظام سرمایه داری پدیده ای عادی، همیشه جاری و همه جا معمول است. هیچ سالی نبوده و نیست که صدها هزار کودک ایرانی زیر فشار معضلات حاد معیشتی و اشکال گوناگون فشارهای سهمگین اجتماعی، محیط مدرسه و درس را رها نکنند. شمار این دانش آموزان در پاره ای از سال ها حتی تا مرز ۱۰% کل جمعیت دانش آموزی کشور اوج می گیرد. مطابق آمارهای منتشره از سوی مراکز رسمی رژیم تنها در سال ۱۳۷۸ خورشیدی قریب ۰۰۰ ۶۶۰ ۱ دانش آموز ابتدائی و دبیرستانی مجبور به ترک تحصیل گردیده اند.
سؤال اساسی این است که ترک تحصیل کنندگان چه کسانی هستند؟ چرا مبادرت به این کار می کنند و ریشه اساسی این معضل وحشت آور اجتماعی در کجا قرار دارد. پاسخ بسیار شفاف و بیش از حد کفایت بدیهی است. همه آنان که ناگزیر به ترک مدرسه و درس می شوند، بدون استثناء کودکان و نوجوانان متعلق به خانواده های کارگری هستند. چرا این کار را می کنند؟ صرفاً به این دلیل که شرائط زندگی و کار و امکانات اجتماعی پدران و مادرانشان هر گونه امکان آموزش و ادامه تحصیل را از آنان سلب می نماید. این جمعیت عظیم نفرین شدگان جهنم سرمایه و محکومان بربریت و شرارت نظام سرمایه داری در زیر چتر حاکمیت و برنامه ریزی دولت بورژوازی اسلامی ایران هستند. این توده کثیر کودک و نوجوان مجبور به ترک تحصیل می شوند زیرا مجبورند برای امرار معاش خویش و برای کمک به هزینه خورد و خوراک و داروی افراد بیمار خانواده شان به بازار فروش نیروی کار روی آرند و هنوز چشم به دنیای زندگی نگشوده طوق لعنت بردگی مزدی را بر شانه خود سفت کنند. اینان مدرسه را ترک می گویند زیرا زندگی در سیاهچالهای فقر و فاقه و فلاکت هر نوع توان و نای آموختن و سوادآموزی را از آنها سلب می کند. آنها دست به ترک تحصیل می زنند زیرا قادر به تهیه کتاب و کفش و دفتر و قلم و مایحتاج آموزشی خود نیستند. اینها محیط مدرسه را وداع می گویند زیرا غم گرسنگی مادر، برهنگی خواهر، بیماری پدر و نداری خانواده هیچ توش و توانی برای یادگیری در کالبد فسرده بی روح و رمق آنها باقی نمی گذارد.
هر سال بخش عظیمی از کودکان و نوجوانان مجبور به ترک تحصیل می شوند، تنها به این دلیل که پدران و مادران آنان کارگرند. به این دلیل که بهای بازتولید نیروی کار والدینشان کفاف نان بخور و نمیر خانواده را نمی دهد. به این دلیل که شدت توحش سرمایه و فشار سهمگین استثمار والدین کارگرشان توسط بورژوازی ایران و نظام سراسر جنایت سرمایه داری آنان را به باتلاق بی انتهای فقر و نداری و گرسنگی فرو رانده است. این جمیعت عظیم راهی سوای ترک تحصیل در پیش پای خود نمی بینند زیرا که پدرانشان و مادرانشان چند سال، چند سال برای بورژوازی کار می کنند و حتی دستمزد نازل سنار و سی شاهی خود را دریافت نمی دارند.
هزینه تحصیل، بهای دکتر و بیمارستان و دارو و درمان، مخارج مهد کودک و نگهداری فرزندان، هزینه مراقبت پیران و سالخوردگان، بهای ایاب و ذهاب و بهداشت عمومی محیط زندگی، همسان هزینه های خورد و خوراک و پوشاک و اجاره مسکن و همه چیزهای دیگر در چهاردیوار جهنم سرمایه داری، اجزاء متصل بهای نیروی کار کارگر را تعیین می کنند. تأمین و تضمین و تکمیل همه اینها در بالاترین سطوح ممکن باز هم بخش بسیار نامحسوس و ناچیزی از ارزش تولید شده توسط کارگران را تشکیل می دهد. هر نوع کاهشی در هر کدام این اقلام نشانه ای از تهاجم بربرمنشانه بورژوازی به بهای نیروی کار طبقه کارگر با هدف بالا بردن هر چه بیشتر و کوه آساتر اضافه ارزشی است که این طبقه تولید می کند. غول سترگ سرمایه های در هم تنیده ای که سراسر جامعه ایران از کرانه های خزر تا سواحل خلیج را در کام خود فرو برده است و جهان عظیم سرمایه هائی که در سرتاسر کره خاکی مجال هر نوع تنفس را از بشریت سلب نموده است، همه و همه اضافه ارزشهائی هستند که طبقه کارگر جهانی تولید کرده اند. این سرمایه های غول پیکر سود، سود و باز هم سود می خواهند تا انبوه تر و باز هم انبوهتر شوند. سود کلان تر و کلانتر این سرمایه ها در سراسر جهان در گرو آن قرار گرفته است که بهای بازتولید نیروی کار کارگران دنیا هر چه حقیرتر و حقیرتر شود. آموزش و بهداشت و دارو و درمان و نان و پوشاک و سرپناه و مدرسه و دکتر و مهدکودک و همه هست و نیست توده کارگر روی زمین از همه سو در معرض تهاجم توحش بار سرمایه است تا از این طریق نرخ سود مطلوب سرمایه ها تضمین گردد. تا سرمایه ها باز هم انبوه تر شوند، تا باز هم سود سرشارتر طلب کنند، تا باز هم تهاجم سرمایه برای کاهش و ناچیزتر کردن بهای نیروی کار کارگران هارتر گردد، تا سرمایه همه چیز، همه جهان هستی و بشریت هیچ چیز و باز هم هیچ چیزتر گردد.
طبقه کارگر ایران همیشه، در همه دوره ها و تحت همه شرائط مجبور بوده است که نیروی کار خویش را به نازل ترین بها به صاحبان سرمایه بفروشد. توده های کارگر ایران هیچگاه، در هیچ دوره ای و تحت هیچ شرائطی قادر نشده اند که حتی هزینه آموزش و درمان و ایاب و ذهاب و اجاره بهای مسکن و مخارج مهد کودک فرزند و هزینه معاش دوره پیری و از کارفتادگی خود را به عنوان جزء مسلم و محرز بهای نیروی کار شبه رایگانشان بر بورژوازی تحمیل نمایند. نظام جنایت سالار و بشر کش سرمایه داری همواره و در همه مراحل حیات ننگینش بر روی تمامی این بخش از بهای بازتولید نیروی کار کارگران خط سیاه کشیده است. طبقه سرمایه دار و دولت سرمایه داری ایران امروز که قتل عام سراسری حداقل معیشتی کارگران دنیا به تنها راهکار حفظ نرخ سودها تبدیل شده است بیش از هر زمان دیگری آخرین لقمه های نان کارگران را در آستانه سودآوری افزونتر سرمایه ها قربانی می سازد. اگر هر سال صدها هزار و بسیاری سالها میلیونها کودک خردسال یا نوجوان ایرانی مجبور به ترک مدرسه و دست کشیدن از درس و بحث و تحصیل می شوند، پدیده ای است که صرفاً از اینجا نشأت می گیرد.
وجود مدرسه و تحصیل انسانها در نظام سرمایه داری صرفاً راهکاری برای تربیت نیروی کار در سطوح مختلف نیاز سرمایه است. دولتهای سرمایه داری خواه در مقام مالکیت بخشهای عظیمی از سرمایه اجتماعی کشورها و خواه در نقش نهاد برنامه ریزی نظم تولیدی، سیاسی، مدنی و اجتماعی جامعه سرمایه داری به مسأله آموزش و پرورش و ارتقاء سطح دانش انسانها فقط و فقط از همین زاویه نظر می اندازند. تعبیر عینی این حقیقت شوم آن است که آدمها به طور کلی و از جمله آموزش و تربیت و تعالی فکری آنها در خارج از مدار نیاز ارزش افزائی سرمایه برای طبقه سرمایه دار و دولتهای سرمایه داری هیچ موضوعیتی ندارند. درست بر همین اساس دولتهای بورژوازی از هر سنخ و قماش که باشند مدرسه و دانشگاه می سازند، هنگامی که نیروی کار درس خوانده و دارای سطوح مختلف تخصص نیاز سرمایه است و مدرسه ها و دانشگاهها را بر می چینند در زمانی که بازار خرید و فروش نیروی کار به اندازه لازم اشباع است. هیچ بی جهت نیست که از ۱۵ سال پیش تا امروز، کشورهای اسکاندیناوی این ثروتمندترین بخش دنیای سرمایه داری هر سال شمار کثیری از مدرسه ها را در هم ادغام می کنند یا به طور کلی بر می چینند.
آنچه حکم عام و منطق درونی پویه سرمایه است، در دوزخ سرمایه داری ایران و جوامع مشابه باز هم با حدت و سهمگینی بسیار افزونتری زندگی توده های کارگر را آزار داده و می آزارد. در اینجا شرط و شروط ارزانی بیش از حد بهای نیروی کار هیچگاه فرصت نداده است که حداقل امکانات آموزشی و تسهیلات لازم درس خواندن برای توده کثیر فرزندان خانواده های کارگری فراهم گردد. اختلاف شمار محصلان دوره ابتدائی با راهنمائی و سپس دبیرستان بسیار فاحش است و کاهش تعداد راه یافتگان دانشگاهها و مدارس عالی نسبت به دانش آموزان سالهای اخر دبیرستان بسیار هولناک است. سرمایه در همه جای جهان موجود، میزان احتیاج خود به نیروی کار و سطوح معین تخصص این نیرو را مکتوب و نامکتوب، سازمان یافته و بی سازمان، با برنامه و بی برنامه بر زندگی و سرنوشت و چه شدن و چه نشدن انسانها تحمیل می کند. سرمایه اجتماعی ایران نیز در هر مقطع در هر سطح مشخص بارآوری کار و ترکیب آلی و سایر مؤلفه های بازتولیدش نسبت به روند آموزش و پرورش و مدرسه سازی و توسعه دانشگاهها و در همان حال محروم سازی بخش عظیمی از کودکان و نوجوانان خانواده های کارگری تصمیم گرفته است. جمعیت کثیری از این جماعت کم سن و سال را به عنوان نیروی کار ساده مورد احتیاج بازار کار سرمایه داری در همان دوره ۵ ساله ابتدائی از ریل درس و بحث خارج ساخته است. جمعیت وسیع دیگری را پیش از پایان دوره راهنمائی به گروه نخست ملحق ساخته است و بالاخره بقیه السیف این تسویه خودپوی نهادین سرمایه داری را در پشت مرزهای ورودی مدارس عالی و دانشگاهها غربال کرده است. این کار نیازمند هیچ بخشنامه و اساسنامه و دستورالعمل و سهمیه بندی و طرح جدول یا هیچ ساز و کار خاصی نیست. سرمایه خود در پویه طبیعی استثمار نیروی کار و در روند عادی ارزش افزائی به همه این شرارت ها دست می یازد. سرمایه فقط به جوشکار و تراشکار و ریخته گر و برقکار و نجار و کفشگر احتیاج ندارد، به اندازه هر کدام از اینها به بردگان مزدی مأمور فروش مواد مخدر هم نیازمند است. سرمایه فقط محتاج نیروی کار دانش اموختگان متخصص برای کار در صنایع با ترکیب آلی بالا نیست. تجارت زنان و خرید و فروش آنان به عنوان کارگران سکس هم نیاز جدی سودآوری سرمایه است. سرمایه فقط کارگر فنی و درس خوانده نیاز ندارد، کار کودکان برده بدون هیچ اشنائی با هیچ الفبای هیچ زبانی نیز یک شرط لازم جریان سیل سود، در پهندشت پیش ریز سرمایه است. سرمایه داری به همه این انواع بردگان مزدی نیاز دارد. جمعیت ۰۰۰ ۶۶۰ ۱ نفری محصلان ترک تحصیل کرده دوره های ابتدائی و متوسطه سال ۱۳۷۸ هیچ جای دوری نرفته اند. آنان به طور قطع به جمع بردگان مزدی سرمایه در حوزه های مختلف یاد شده ملحق گردیده اند. نظام سرمایه داری نظام وحشت انگیزی است که در توحش و استثمار و انسان ستیزی به هیچ مرزی تمکین نکرده و نمی کند. به کوری چشم کسانی که شب پره وار و سفیهانه یا بسیار آگاهانه جنجال می کنند که گویا پهن کردن بساط در حوزه های سودجوئی شرم آور، کار سرمایه تجاری و عارضه غیبت سرمایه صنعتی است!!! این نه این شکل و ان شکل خاص سرمایه که وجود عام سرمایه، رابطه خرید و فروش نیروی کار و نظام سرمایه داری است که با انسانها چنین می کند، تا حال چنین کرده است و مادام که باقی است به طور قطع چنین خواهد کرد.
چاره کار چیست و چه باید کرد؟
پاسخ بسیار روشن است. ترک تحصیل این توده وسیع کودک و نوجوان صرفاً قطره جنایتی از اقیانوس بی کران جنایت و استثمار نظام سرمایه داری است. این دولت دژخیم بورژوازی است که در مقام مجری مصالح و منویات ارزش افزائی سرمایه ها، امکان درس خواندن میلیونها کودک، نان و آب و دکتر و داروی این کودکان و خانواده آنها، آلونک سکونت اینان، کلیه ملزومات و مایحتاج رشد جسمی و روحی آنها، بنیاد زندگی و زیست انسانی آنان و همه چیز آنها را در پای تضمین سود هر چه انبوهتر سرمایه ها قربانی کرده است و قربانی می کند. همه چیز به سادگی آب خوردن نابود می شود تا به نیازهای هستی سرمایه پاسخ داده شود. برای مقابله با این وضعیت، برای جلوگیری از ترک تحصیل هرساله میلیون ها کودک معصوم، برای بستن مسیر گسیل این میلیونها دختر و پسر بی گناه به حوزه تجارت سکس توسط سرمایه داران ضد بشر، برای جلوگیری از تحقق اهداف صاحبان سرمایه در خرید و فروش این انسانها به صورت برده، برای مقابله با توطئه شوم باندهای پلید سرمایه در کار تبدیل این جوانان و کودکان به عاملان فروش مواد مخدر، آری برای همه اینها باید با تمامی قدرت، گلوی سرمایه را فشار داد. سرمایه است که این انسانها را به ژرفنای چنین گردابی پرتاب کرده است و پرتاب می کند. برای رهائی آنان نیز باید با سرمایه و نظام سرمایه داری در جنگ شد.
آموزش رایگان و اجباری با تضمین کامل کلیه مایحتاج معیشتی، کتابهای درسی، وسائل تحصیل، امکانات رفاهی، بهداشتی، دارو و درمان، تفریح، هزینه غذا و مسکن و پوشاک برای همه کودکان و نوجوانان تا آخرین سطوح تحصیل باید به یک مطالبه بالفعل طبقه کارگر و به یکی از خواسته های اساسی روز جنبش کارگری تبدیل شود. این مطالبه جزء لایتجزائی از مطالبات پایه ای ضد سرمایه داری توده های کارگر ایران است. مطالباتی که در کلی ترین خطوط خود، بهداشت و دکتر و دارو و درمان و آموزش و پرورش و مسکن و مهد کودک و مراقبت از سالمندان و ایاب و ذهاب رایگان همراه با امکانات معیشت و رفاه متناسب با سطح موجود محصول کار و تولید اجتماعی برای کلیه توده های کارگر اعم از شاغل و بیکار و زن و مرد و پیر و جوان و مستقل از هر نوع تعلقات را در بر می گیرد. طبقه کارگر ایران با کار و تولید روزمره خود سال بعد از سال و نسل بعد از نسل آنچنان کوهی از ثروت و نعم و امکانات آفریده است که ثمن بخس ان برای تأمین و تضمین همه این مایحتاج معیشتی و رفاهی و زندگی مرفه اجتماعی و انسانی کفایت می دهد. این آفریده ها و کل این محصول اینک به جای اینکه در خدمت معاش و رفاه و راحت جان ما باشد یکجا به سرمایه و به نیروی مادی مسلط بر هست و نیست ما مبدل گردیده است. دولتمردان و ساختار اختاپوسی دولت، میلیونها مزدور ارتشی، سپاهی، پلیس، بسیجی، ژاندارم، روضه خوان، مجتهد، متخصص، کارشناس، مدیر، مشاور، قاضی، زندانبان، جلاد و در یک کلام شبکه ای متشکل از دهها میلیون خدم و حشم همه و همه از قدرت سرمایه قدرت می گیرند، همه برای استثمار عمیق تر و سهمگین تر ما کارگران توسط سرمایه برنامه ریزی می کنند و برنامه ها و سیاست های سودآورسازی بیشتر سرمایه را با توپ و تفنگ و بیدادگاه و زندان و صدور حکم اعدام بر ما تحمیل می نمایند. همه اینها، همه این نیروی چندین ده میلیونی از محل آنچه ما تولید می کنیم ارتزاق می کنند تا طوق بردگی سرمایه را بر گردن ما محکمتر سازند. تا فشار استثمار سرمایه را بر ما مضاعف تر سازند، تا نان و کفش و لباس بچه های ما، دکتر و دارو و درمان کودکانمان، مدرسه و آموزش و امکانات درسی نوباوگانمان را به سود و سود باز هم بیشتر سرمایه مبدل گردانند. سرنوشت کار و تولید و مرارت طبقه ما چنین است. ما جهانی از ثروت و امکانات آفریده ایم. محصول کار ما در چهارچوب یک برنامه ریزی آزاد انسانی فارغ از تسلط مناسبات سرمایه داری برای دستیابی همه ما به بالاترین سطح رفاه و راحتی و تعالی فکری، حتی برای بی نیازی کامل ما از اجبار به کار روزانه کفاف می دهد و این در شرائطی است که ما بسان بردگان مزدی سرمایه در منجلاب گرسنگی و بی دانشی و بی بهداشتی و فقر و بی مسکنی و محرومیت از همه چیز دست و پا می زنیم. بچه هایمان میلیون، میلیون زیر فشار گرسنگی مدرسه را ترک می گویند. برای بچه هایمان قادر به تهیه کتاب و لوازم آموزشی نیستیم. کودکانمان از فرط سوء تغذیه و کمبود رشد جسمی و لولیدن در آلونکهای نمور بیماری زا نای درس خواندن ندارند و مجبور به ترک تحصیل می شوند.
ترک تحصیل کودکان ما بلیه ای است که نظام سرمایه داری بسان کلیه بلایای موجود دیگر، بر ما تحمیل می کند. برای رهائی از شر این بلیه باید به جنگ این نظام رفت. آموزش رایگان و اجباری با تضمین کامل کلیه مایحتاج معیشتی و کتابهای درسی، وسائل تحصیل، امکانات رفاهی، بهداشتی، دارو و درمان، تفریح، هزینه غذا و مسکن و پوشاک برای همه کودکان و نوجوانان تا آخرین سطوح تحصیل مطالبه بسیار کنکرت و حداقلی است که باید مبارزه برای تحقق آن را به سنگری پیوسته با همه سنگرهای دیگر میدان کارزار طبقاتی تبدیل کنیم. بهای کل این امکانات صرفاً قطره ناچیزی است از اقیانوس بی کران سرمایه و ثروتی که هر سال تولید می کنیم.
تحمیل این مطالبه همراه با کل مطالبات پایه ای ضد سرمایه داری بر نظام سرمایه داری امری صددرصد ممکن، عملی و به طور بالفعل قابل اجراست. رفرمیسم راست سندیکالیستی و رفرمیسم چپ فرقه گرای خویشاوند آن تاریخاً به ما القاء کرده است که تصور حصول این مطالبات، تصوری عبث است!!! آنان همیشه چاره کار را به سندیکابازی منحط رفرمیستی در یکسوی و رژیم ستیزی توخالی فراطبقاتی و دموکراسی جویانه از سوی دیگر ارجاع داده اند. سرمایه است که ما را استثمار می کند، سرمایه است که بر ما حکم می راند، سرمایه است که سرنوشت کار و معاش و حیات اجتماعی ما را تقریر می کند، تمامی استثمار و کلیه اشکال محرومیت، بی حقوقی، ستمکشی، تبعیضات جنسی و قومی، مذلت ها، حقارت ها و سیه روزیهای ما از سرمایه است. مبارزه علیه این استثمار و علیه کلیه اشکال بی حقوقی و فقر و تبعیض و فلاکت نیز تنها و تنها از مسیر کارزار توفنده علیه سرمایه داری عبور می کند. مطالبات پایه ای ضد سرمایه داری ما از جمله مطالبه آموزش رایگان و اجباری با تضمین کامل کلیه مایحتاج معیشتی، کتابهای درسی، وسائل تحصیل، امکانات رفاهی، بهداشتی، دارو و درمان، تفریح، هزینه غذا و مسکن و پوشاک برای همه کودکان و نوجوانان تا آخرین سطوح تحصیل نیز جزء لایجزائی از مبارزه سراسری ما علیه این نظام است. این مبارزه به طور قطع شانس پیروزی دارد و برای پیروزی آن راهی نیست سوای اینکه در میدان سراسری کارزار ضد سرمایه داری متحد و متشکل گردیم. باید که سنگر مبارزه برای تحمیل این مطالبات بر بورژوازی را با سنگر مبارزه برای تحمیل همه مطالبات دیگر بر سرمایه، در جوار هم و در رابطه درونی و تنگاتنگ با هم برپای داریم. هر گام پیشروی در هر کدام از این سنگرها گامی در تسهیل پیشروی طبقه ما در همه سنگرهاست. جنگ از درون تمامی این خاکریزهای افراشته، تجلی جنگ واقعی طبقه ما برای استحکام قلاع مقاومت و تعرض سراسری ضد کار مزدی است. از درون این سنگرهای به هم پیوسته مبارزه طبقاتی است که ما لحظه به لحظه نیرومندتر می شویم، آگاهتر می گردیم، با سرمایه در همه ساختار وجودی اش، با استثمارش، با بی حقوقی هایش، با تبعیضاتتش، با آلودگی محیط زیستش، با دولت و قدرت سیاسی اش، با قانونیت و قانونمداری اش، با مدنیت اش! و با همه چیزش می جنگیم. همه اینها موضوع جنگ و سنگرهای متنوع پیکار طبقاتی ماست و از درون همین جنگ سراسری است که ما کل نظام سرمایه داری را به زیر می کشیم و برای همیشه در عمق رسوبات به هم انباشته تاریخ دفن می کنیم. ما می توانیم که مطالبات روز خود را بر نظام سرمایه داری تحمیل کنیم، برای این کار باید در یک تشکل سراسری ضد سرمایه داری و برای محو کار مزدی متشکل گردیم.
ناصر پایدار