یکشنبه ۱۷ سپتامبر طبقه کارگر سوئد به پای صندوق های رأی می رود، تا بسیار آزاد!!! بسیار برابر!!! و بدون فشار پلیس و ارتش!!! تصمیم بگیرد که کدام بخش از نمایندگان بورژوازی در طول چهار سال آتی چگونگی استثمار، بیحقوقی، ستمکشی و سقوط مستمر دار و ندار معیشتی وی توسط سرمایه را برنامه ریزی کند و بر او تحمیل نماید. این تنها ترجمه زمینی پارلمانتاریسم و تنها نتیجه واقعی مشارکت کارگران در این انتخابات است. ائتلاف راست بورژوازی که اینک واپسین لحظات انتظار برای احراز نقش مسلط در ماشین دولتی را پشت سر می نهد از مدتها پیش اعلام کرده است که به هیچ یک از امکانات معیشتی و رفاهی شهروندان رحم نخواهد نمود. سهم طبقه کارگر سوئد از میراث رو به فنای دستاوردهای مبارزات کارگران دنیا را خاکسپاری خواهد کرد. کارگر سوئدی باید به سطح زندگی همزنجیران چینی و سنگاپوری خود رضایت دهد و در غیر این صورت نیروی کار شبه رایگان کارگر گرسنه آسیائی، افریقائی و اروپای شرقی جای او را خواهد گرفت. بازمانده فسیلی پدیده ای به نام استخدام نیروی کار با خرید و فروش بی هیچ قید و شرط آدمها جایگزین می گردد. ائتلاف راست گفته است که مالیات استخدام و مالیات بر درآمد را به نفع سرمایه سلاخی می کند. با خصوصی سازی بهداشت و درمان و آموزش و مهد کودک و نگهداری از پیران و همه چیزهای دیگر بر حیات پدیده ای به نام رفاه اجتماعی نقطه پایان می گذارد. رقابت درون فروشندگان نیروی کار را به هدف کاهش سطح مزدها به حداکثر می رساند و واردات نیروی کار شبه رایگان را جایگزین سیاست مهاجر پذیری موجود می کند. اینها خطوط کلی وعده های ائتلاف راست است. ائتلاف چپ سالهای مدیدی در قدرت بوده است و در طول این مدت همه آنچه را که اینک احزاب راست تر وعده می دهند با افت و خیزی عقلانی تر یا مماشات جویانه تر به جا آورده است و به همین خاطر حرف تازه ای برای گفتن ندارد. اینها مسائلی است که بخش قابل توجهی از کارگران سوئد آن را می دانند، به همین خاطر دو پرسش اساسی در اینجا قابل طرح است. پرسش نخست اینکه چرا باز هم کارگران در سطحی وسیع به پای صندوقهای رأی می روند و پاسخ دوم که مهمتر و حیاتی تر است اینکه « اگر این را بگذارند چه بردارند»؟! اگر انتخابات را رها کنند به کدامین راهکار روی آرند؟
پاسخ سؤال اول را باید در کارنامه سوسیال دموکراسی، کل ابوابجمعی رفرمیسم چپ و وجود اتحادیه های کارگری کاوش کرد. یک قرن تمام است که این طیف با همه اختلافات درونی اش در یک چیز متحد و همگن و هماوا عمل کرده است. اینکه هر نوع افق پیکار علیه سرمایه داری را از صحنه نگاه و حیات طبقه کارگر خط زده اند. در اجرای این سناریوی سیاه تاریخی فرقه های عدیده چپ، خواه در درون و خواه بیرون قدرت سیاسی همان نقشی را ایفاء کرده اند که رفرمیسم راست سندیکالیستی ایفاء کرده است. ترجمه زمینی نظربافی ها، سیاست ها و راهکار تراشیهای همه اینها آن بوده است که کارگران باید شالوده تلاش خود را بر حصول یک زندگی بهتر!! در سیطره نظام بردگی مزدی استوار کنند. همه با هم و همگام با یکدیگر سندیکالیسم و پارلمانتاریسم را به عنوان بستر بهسازی حیات!! در این نظام به مغز کارگران القاء کرده اند، طبقه کارگر سوئد از لابلای رهنمودها و دورنماپردازی های اینها، افقی سوای افق سرمایه و زندگی دیگری بجز زندگی زیر آسمان سرمایه داری به ذهن خود خطور نداده است. اینها حتی چپ ترینشان ۴ سال یکبار زیر نام عاشقان سینه چاک آزادی و سوسیالیسم طبقه کارگر!!! بساط استثغاثه پهن کرده اند تا شاید با آرای کارگران به حمع حاکمان بشرستیز سرمایه بپیوندند و در برنامه ریزی استثمار و بیحقوقی کارگران توسط بورژوازی شریک گردند. سوسیال دموکراسی و سازمان سراسری کارگران در تمامی این صد سال کوشیدند تا مغز معترض طبقه کارگر علیه سرمایه را از بیخ و بن جراحی و با سیستم تفکر و سنجش منطبق بر مصالح سرمایه جایگزین سازند. آنها این سموم مرگبار را در سلول سلول مغز کارگران کشت کردند که هر دینار بهبود زندگی آنها به افرایش صدها دینار سود سرمایه گره خورده است!!! آنها به صورتی وقیح و ناشرافتمندانه نکبت و ادبار سرمایه داری دولتی روس را به حساب کمونیسم خورد کارگران دادند و نفرت از کمونیسم جعلی طبقه خود را وثیقه تعبد توده های کارگر به مناسبات کار مزدی ساختند.
طبقه کارگر سوئد زیر فشار توهم آفرینی های همه سویه رفرمیسم راست و چپ و با نگاه به هیولای وحشت اردوگاه، تا بدان حد به بورژوازی و به جاودانه بودن سرمایه داری تمکین کرد که ریشه های واقعی تمایزات معیشتی و رفاهی خود با سایر کارگران دنیا را هم از یاد برد. کارگر سوئدی یادش رفت که اگر در قیاس با همزنجیران آسیائی اش نان بخور و نمیری دارد، نه ارمغان سوسیال دموکراسی، نه هدیه جنبش سندیکالیستی و نه کرامت فزون تر بورژوازی اسکاندیناوی که ره آورد جای دیگری است. کارگر سوئدی فراموش کرد که حداقل معیشتی و رفاهی او بازمانده غرامتی است که روزی سرمایه جهانی در زیر برق قدرت جنبش کارگری اروپا، در وحشت از تکرار آنچه کموناردها کردند، در رعب و هراس از وقوع مجدد اکتبرها به بخشی از کارگران دنیا پرداخت کرد. طبقه کارگر سوئد با غنیمت شمردن این حداقل امکانات بدون تعمق در فلسفه وجودی آن، مسخ در تار و پود توهم بافی های سوسیال دموکراسی و اتحادیه کارگری و رفرمیسم چپ نما، مبارزه علیه اساس سرمایه داری و برای نابودی سرمایه داری را بی رنگ و بی رنگ تر کرد. آری جنبش کارگری سوئد به همه این دلائل، به رغم مشاهده سقوط پرشتاب سطح معیشت و رفاه اجتماعی اش در این ۲۰ سال در بدترین موقعیت تقابل با سرمایه داری قرار دارد. کارگران بسیاری می دانند که از پارلمانتاریسم و سندیکالیسم چیزی نصیبشان نخواهد شد. لاشه پارلمانتاریسم بیش از هر زمان دیگری گندیده است و حتی سرمایه جهانی در سازماندهی توحش خود علیه کارگران دنیا بر نقش این مراکز پل بسته است. در طول سال جاری بارها شاهد بودیم که رتق و فتق امور سیاسی، قضائی، سیاست داخلی و خارجی و چیزهای دیگر سوئد را نه پارلمان بورژوازی کشور که قداره بندان جنگجوی سرمایه در کاخ سفید تدبیر کردند. رسانه های سوئدی به شاخه مطیع رسانه های « وال استریت» بدل شده اند موضوع چنان هویداست که مردم عادی به طنز می گویند: « انتخابات برای چیست؟ دولت امریکا را داریم»! همچنانکه میلیونها آدم در سرتاسر دنیا با تمسخر تمام فریاد می زنند « سازمان ملل چه صیغه ای است؟ حاکمان بورژوازی امریکا هستند»! اینها همه واقعیت دارد و بخش وسیعی از کارگران سوئد همه اینها را می دانند، با وجود این علی العموم به همان دلائلی که گفتیم به پارلمانتاریسم می آویزند و چنین می اندیشند که « اگر این را بگذاریم، چه برداریم»؟!! و درست در همین جا است که باید به پاسخ دومین سؤال گذر کنیم. به راستی چه باید کرد؟
جواب این پرسش هم ساده و هم بیش از حد سخت است. ساده است به این معنی که وضعیت موجود، پایان دنیا نیست. سرمایه داری زمانی و جود نداشته است و بطور حتم ماندگار هم نخواهد بود. میدان قدرت ما کارگران در طول و عرض اتحادیه های کارگری خلاصه نمی شود. بالعکس در خارج از حریم این امامزاده است که بال و پر می گیرد. تاریخ زندگی بشر را نه نیروهای غیبی و نه جبر کور تاریخ که مبارزه طبقاتی رقم زده است. هیچ مقدر نیست که طول و عرض معیشت و رفاه اجتماعی و حقوق انسانی ما در وسعت عنایت Reinfeldt یا در حصار کرامت Persson جستجو شود!!! به هیچ وجه مشیت مقدر تاریخ نیست که محصول کار و رنج ما در دست صاحبان اریکسون و ولو و ایکیا در چهارگوشه دنیا به صورت سرمایه پیش ریز شود و ما برای نان بخور و نمیر یا دکتر و داروی خود منتظر جوشش دیگ بخشایش ائتلاف راست و چپ شویم؟؟!! هیچ مقدر نیست که هر چه خود و نسل های متوالی طبقه مان آفریده ایم به صورت سرمایه به قدرت خداگونه مسلط بر ما تبدیل شود؟ پاسخ ساده است به این معنی که همه چیز تغییر یافتنی است. راه تغییر نیز کاملاً شفاف است. مبارزه طبقاتی تنها و تنها لکوموتیو تغییر عینیت موجود در هر شرائط تاریخی است. ما مجبور محض نیستیم که با دادن رأی خود به ائتلاف راست.و چپ بر کل اختیار و آزادی و قدرت تأثیر خویش در دنیا، یکراست خط بکشیم. هیچ نوع دترمینیسمی نیز ما را به بستن لکه حاجت به دار اتحادیه های کارگری مقید نساخته است. ما می توانیم به جای همه اینها یک مبارزه واقعی مؤثر علیه نظام سرمایه داری را سازمان دهیم. ما باید بر باور سیاه برده مآبانه خویش در باره ماندگاری نظام بردگی مزدی برای همیشه خط بکشیم. باید راهکارها و راهبردهای زنگار زده فرسوده عقیم مقابله با وضعیت موجود را به دور اندازیم. توسل به پارلمان و اتحادیه سراسری و سازمانهای نظم سرمایه سوای فشار دادن هر چه سهمناکتر طناب دار بورژوازی بر گلوی خود هیچ چیز دیگر نیست. چرا سرمایه داران، چرا ائتلاف راست و چپ سرمایه یا سران ال او برای معیشت و سرنوشت کار و زندگی ما تصمیم بگیرند. خودمان وارد صحنه کارزار می شویم. به جای دوختن چشم امید به منحنی وعده های احزاب راست و چپ بورژوازی، خود منشور مطالبات پایه ای خویش را تنظیم می کنیم. همه ما بی چون و چرا داشتن یک سطح مرفه معیشت همراه با بهداشت و دکتر و دارو و آموزش و پرورش سراسر رایگان را حق مسلم خود می دانیم. بچه های ما تماماً حق دارند که از مهد کودک مجانی برخوردار باشند. پیران و معلولان ما باید از کلیه امکانات نگهداری به طور رایگان به بهترین وجهی بهره مند باشند. این حق ماست که مسکن رایگان داشته باشیم. زمانی همزنجیران ما در روزهای بعد از انقلاب اکتبر در حالی که استثمار نیروی کار را نقیض حق شهروندی اعلام می کردند، با رساترین صدا به کلیه انسانهای تحت ستم و استثمار و شرارت سرمایه در سرتاسر جهان اعلام داشتند که در صورت رساندن خود به سرزمین انقلاب اکتبر از کلیه حقوق شهروندی برخوردار خواهند بود. ما نیز به کلیه انسانهای زیر فشار استثمار و دیکتاتوری و جنگ افروزی و جنایت سرمایه داری اعلام کنیم که جامعه ما جامعه همه آنهاست. محصول کار و تولید سالانه ما و آنچه که ما و پیشینیان کارگر ما تا کنون آفریده اند کفاف همه این کارها و صدها برابر آن را به احسن وجه می دهد. سود خالص فقط ۹۰ انحصار سوئدی در سال جاری از کل هزینه معییشت و رفاه اجتماعی سال ما افزون بوده است. اگر سود خالص چندین صد مؤسسات صنعتی و مالی دیگر را به آن اضافه کنیم سر به فلک می کشد. ما پدیده هائی به نام کمکهای اجتماعی، حقوق بیکاری و مانند اینها را توهین به شأن و کرامت انسانی خود می بینیم. ما خالق کل ثروت و سرمایه و امکانات موجود هستیم. برخوداری از بالاترین سطح معیشت و رفاه و امکانات اجتماعی حق تمامی تک تک ما شهروندان مستقل از شاغل و بیکار و زن و مرد و کودک و پیر و جوان و مستقل از محل تولد و رنگ و نژاد و هر چیز دیگر است. ما حصول همه اینها را حق محرز خود می دانیم. هیچ چیز زشت تر از این نیست که برای رسیدن به ثمن بخسی از این حقوق مفروض کل موجودیت بشری خویش را هیزم غلیان دیگ بخشایش ائتلاف راست و چپ پارلمان بورژوازی سازیم.
آنچه گفتیم رویه ساده پاسخ سؤال بود. وجه مشکل پاسخ این است که برای تحقق این انتظارات درعمل، برای مبارزه علیه سرمایه داری و تحمیل این مطالبات بر سرمایه داران و دولت آنها باید به شیوه ای نوین متحد و متشکل گردیم. باید یک جنبش نیرومند شورائی ضد سرمایه داری به پا کنیم. باید شوراها را بر ویرانه های سندیکاها سازمان دهیم و ال او را با سازمان سراسری شوراها جایگزین سازیم. این کار مسلماً آسان نیست اما حتماً ممکن است. برای این کار باید از نقطه ای آغاز کرد. پروسه پیشبرد این پیکار را می توان از طرح همین مطالبات و سازماندهی شورائی خود حول همین خواسته ها آغاز نمود. به جای نشستن پای صحبت نفرت بار Reinfeldt به جای گوش دادن به وعده های بی رمق مبتذل و دروغینPersson به جای استخاره برای سپردن قیمومت خویش به ائتلاف راست، یا چپ، در هر محل کار و تولید و محله مسکونی پیرامون متشکل شدن علیه وضعیت موجود حول منشور حقوق پایه ای ضد سرمایه داری خود و با افق محو این نظام به گفتگو پردازیم. به جای دل بستن به اتحادیه و پارلمان سرمایه، قدرت شورائی توده های خود را سازمان دهیم و به میدان کشیم. گل خود را گور خود نکنیم آن را ملاط ساختمان اقتدار و اعمال نیروی طبقاتی خود علیه سرمایه سازیم. نمایندگان بورژوازی از راست تا چپ می خواهند با رأی ما نظم استثمار و توحش سرمایه را بر ما تحمیل کنند. فردای انتخابات پارلمان ما به طور کامل هیچیم، اگر می خواهیم چیزی باشیم حول مطالبات خود متحد شویم و با همین مطالبات و با افق محو سرمایه داری در مقابل کل بورژوازی و نظام بردگی مزدی به صف شویم. هر گام موفقیت در این راه سنگی بر روی سنگ در توسعه مبارزات، در سازمانیابی نیرومندتر، در اعمال قدرت بیشتر برای تحمیل مؤثرتر مطالبات افزون تر بر بورژوازی و گامی رو به جلو برای برچیدن بساط بردگی مزدی است.
ناصر پایدار