برخورد رفرمیسم راست و چپ یعنی گرایش سندیکالیستی و چپ سکتاریستی غیر کارگری به حرکات اعتراضی مطالباتی کارگران اتوبوسرانی شرکت واحد که در دو نوبت، ماه دی و بهمن ۸۴ به اعتصاب کوتاه مدت منتهی شد، در اساس یکسان بود. تمام تلاش عناصر این دو گرایش بورژوایی موجود در جنبش کارگری در تمام موضع گیریهای کتبی و شفاهیاشان این بوده که از یک طرف نقش سندیکای کارگران شرکت واحد را در حرکت اعتراضی اخیر تعیین کننده نشان دهند و از طرف دیگر نقش و پتانسیل توده کارگران شرکت واحد در این حرکت، بویژه تحمیل پذیرش حربه اعتصاب به هیت مدیره سندیکا را پوشیده نگاهدارند.
برآمد حرکت کارگران شرکت واحد برای گرفتن حق و حقوقشان مانند ۱۲۰۰ حرکت و اعتصاب کارگری در یک سال گذشته، کاملا خود انگیخته بود و اصولا با هیچ درک سندیکالیستی و غیره همراه نبود. چیزی که سندیکالیستها و سکتاریستها در نوشته هایشان مرتب روی آن تاکید میکنند. و در همین راستا در بعضی از نوشته هایشان درباره حرکت اخیر، هرجا از کارگران نام بردهاند، آنان را به صفت سندیکالیست متصف کردهاند “کارگران سندیکالیست شرکت واحد”!!
اینان در همان حال بطور سیستماتیک در مصاحبه ها و نوشته ها و سخنرانیهایشان کوشیدند تا زیر نام تفاوت میان سندیکا و سندیکالیسم دقیقا سندیکالیسم را ترویج نموده و کارآیی آن را به کارگران بقبولانند. گرایش رفرمیستی راست و چپ نقش واقعاً محدود کننده سندیکای تازه بازگشایی شده این شرکت را نادیده میگیرد و بر آن سرپوش می گذارد، نقشی که مبتنی بر مضمون و ماهیت نظری و راهکارهای رفرمیستی یا سندیکالیستی این گونه تشکلات میباشد ـ علیرغم استقلال ظاهری آنها از دولت سرمایهداری.
نقش محدود کننده سندیکای شرکت واحد در روند اعتراضات کارگران این شرکت، خود را در دو مورد بوضوع نشان داد. مورد اول یک دوره نامهنگاری و مذاکره با مسئولین دولتی و شرکت، جهت طرح مطالبات کارگران بود، آنهم نه بعنوان ضرورت تاکتیکی بلکه همچون راه کار و شیوه گرفتن حق و حقوق که در رابطه با رژیم اسلامی سرمایه جز توهمزایی هیچ نتیجهای نداشته و ندارد. مورد دوم به سازش کشاندن غیر ضروری اعتصاب اول با اعتماد به وعده و وعید مسولین دولتی و شرکت واحد بود، آنهم در شرایط آمادگی و پتانسیل کافی اکثریت کارگران برای ادامه اعتصاب و عقب نشینی دولت سرمایه جهت خریدن وقت برای تدارک سرکوب، که در عمل همین گونه هم شد.
از آنجاییکه گرایش رفرمیسم راست یعنی سندیکالیسم، اصولاً معتقد به مبارزه صرفاً اقتصادی در چارچوب نظام سرمایه داریست، موضع گیری و برخوردشان به مبارزات اخیر کارگران شرکت واحد منطبق با استراتژی اشان یعنی محبوس کردن جنبش کارگری درنظام سرمایه و جلوگیری از رشد و توسعه گرایش ذاتی ضد سرمایه داری جنبش طبقه کارگر می باشد.
گرایش رفرمیسم چپ در جنبش کارگری ایران که در احزاب و سازمانها و گروهای سکتی و فرقه گرای مدعی کارگری و کمونیستی بودن، مادیت دارد، کار عمده اش در مراحل مختلف پروسه مبارزات کارگران واحد، جز جار و جنجال پیرامون بزرگ جلوه دادن فتوحات کارگران واحد نبود. آنچنان مبالغهای راجع به دستاوردهای عظیم اعتصاب در نوشتههایشان راه انداختند، که گویی دچار خیال بافی شدهاند. تمام این کارها را با هدف برجسته و تعیین کننده نشان دادن نقش سندیکا با برنامههای سندیکالیستیاش در این حرکت، انجام دادند. اطلاعیه ها و مقالات آنان در این دوران در باره حرکت اعتراضی کارگران واحد، گویای سیاست رفرمیستی سکتاریستی اشان می باشد.
گرایش رفرمیسم چپ در جنبش کارگری، حامل ائتلافی از گرایشات پوپولیستی، سوسیال دمکراتیک و ناسیونال خلقی غیرکارگری و نتیجتاً بورژوایی میباشد، که خارج از قدرت سیاسی بوده و در جهت کسب قدرت سیاسی و یا حداقل شریک شدن در حاکمیت سیاسی مبارزه میکند. موضع گیریهای این گرایش نیز در اساس مانند سندیکالیستهاست یعنی در راستای محدود کردن جنبش کارگری در چهارچوب نظام است، تا در مرحلهای از مبارزه طبقاتی، که بقول خودشان اعتلای انقلابی بوجود آمد، با سوار شدن بر موج سراسری اعتراضات و اعتصابات کارگری محصور در سندیکاها و اتحادیهها به نمایندگی سیاسی طبقه کارگر به قدرت دست یابند و در بهترین حالت با استناد به فاز بندی تاریخاً غیرضروری و از نظر تئوریک نادرست، در این زمان، به نام فاز اول سوسیالیستی با حفظ رابطه خرید و فروش نیروی کار، به سازماندهی سرمایهداری دولتی بپردازند، پدیدهای که چندین بار در تاریخ معاصر پیش آمده و تجْربه شده است. بگذریم که در حال حاضر در دورانی متفاوت با زمانی که شرایط برای این جنبش های چپ بورژوایی مساعد بود، هستیم و می توان گفت هیچگونه شانسی برای احزاب حامل این گرایش وجود ندارد که با نام کارگر و کمونیسم مانند سابق در یک سر بزنگاه تاریخی بقدرت برسند. این تفاوت دورانی هم از نظر ساختاری در نظام سرمایهداری و هم از نظر سیاسی در جنبش طبقه کارگر قابل بررسی می باشد که توضیح و بررسی آن مجالی دیگر میطلبد.
رفرمیسم راست و چپ در جنبش کارگری برای پیشبرد برنامه سیاسی و راهکارهای عملی خود در این جنبش در تقابل با گرایش طبقاتی تاریخی کارگران یعنی گرایش ضدسرمایهداری، به هرروش ضد کمونیستی برای جلوگیری از گسترش گرایش ضدسرمایهداری در جنبش طبقه کارگر، متوسل میشود. در زمینه نظری، از برخورد غیر سیاسی گرفته تا تحریف مواضع گرایش ضد سرمایه، از تفسیرهای نادرست از آموزش های مارکس تا تحریف و تفسیر غیرتاریخی دیدگاه مارکس در باره اتحادیه های زمان خود و…، تمامی شیوه های مورد استفاده این گرایش بورژوایی در جنبش کارگری هستند.
نقد طبقاتی رفرمیسم راست و چپ بعنوان گرایش بورژوایی در جنبش طبقه کارگر، با نگاهی مارکسی بر متن پراتیک و مبارزات کارگران، بخش لاینفک کار آگاهگرانه گرایش ضدسرمایهداری و لغو کار مزدی در جنبش طبقه کارگر میباشد. بنابراین در این راستا، بر اساس اطلاعات و خبرهای دریافتی از ایران درباره حرکت اعتراضی کارگران شرکت واحد، تا حد توان به تشریح و تحلیل حرکت و مبارزه این کارگران می پردازیم و بر بستر مبارزه آنان، سعی در توضیح عملکرد گرایش سندیکالیستی درون آن می نماییم.
با شرح کوتاهی از روند شکل گیری اعتصاب کارگران، پروسه طرح خواستههای کارگران و نوع مقابله و مقاومت بورژوازی در برابر آن آغاز می کنیم:[۱]
اسفند ماه سال ۸۳ آغاز طرح مطالبات کارگران شرکت واحد وتحرکشان برای تحقق آنها بود. این مرحله از حرکت کارگران که در اشکال آرام نامه نگاری و مذاکره با مسئولین شرکت توسط سندیکایشان صورت میگرفت، در فروردین ۸۴ جنبه عملی پیدا کرد. طی این پروسه که حاصلی جز وعده و وعید صرف از طرف مسئولین شرکت نداشت، کارگران به این نتیجه رسیدند که تنها مبارزه عملی میتواند دولت سرمایه را متوجه جدی بودن خواستههایشان نماید. لذا در تجمع خویش در میدان آزادی پس از سخنرانی چند تن از کارگران، اعلام می کنند برای رسیدن به مطالبات خود، روز ۱۶ فروردین اعتصاب خواهند کرد. مسئولین شرکت برای جلوگیری از اعتصاب، نشستی را با نمایندگان کارگران پیشنهاد نمودند. بخشی از کارگران بعلت نگرش سندیکالیستی و گروهی بدلیل ناآگاهی و توهم، موافق این راهکار یعنی نشست و مذاکره با مسئولین شدند. از سویی دیگر توسط خانه کارگر این ارگان سرکوب سرمایه، یورشی به نشست هئیت موسس سندیکای واحد صورت گرفت که باعث زخمی شدن کارگران حاضر در محل سندیکا، از جمله منصور اسانلو دبیر سندیکا گردید. نشستهای مختلفی که در اداره کار و دیگر ادارات دولتی و منطقه ییلاقی تهران با نمایندگان سندیکا برگزار شد، طبق گزارش خود هئیت مدیره سندیکا، حاصلی جز فرسایش نیروی کار و ایجاد تفرقه میان کارگران نداشت. طبق همین گزارش، راهکار اعتصاب بارها از طرف بخشی از کارگران در نشست های سندیکا پیشنهاد شده بود، که پاسخهای مختلفی از طرف حاملین گرایش سندیکالیستی دریافت کرده بود، از این قبیل که اعتصاب آخرین حربه است و یا اینکه اگر نصف بعلاوه یک با اعتصاب موافق باشند، در هر مقطعی می توان به آن اقدام نمود. در ضمن در گزارش هئیت مدیره سندیکا از اعتصاب، به عنوان راهکاری برای اخذ مطالبات در روز های آینده یاد شده بود.
یک چنین تلقی از اعتصاب که در روند مبارزه ضرورت خود را باثبات رساند، باعث شد تا نسبت به اقدامات تدارکاتی جهت آمادگی سازماندهی آن کم توجهی شود و نتیجتاً نسبت به رویکردهای دیگر مانند نشست و مذاکره با مسئولین، از انسجام و تشکل لازم برخوردار نباشد، و به همین علت بسیار ضربهپذیر گردد. ناگفته نماند که مذاکره و نشست نیز با دشمن طبقاتی در شرایطی می تواند بعنوان وسیلهای جهت پیشبرد مبارزه بکار رود، اما آنجا که بسان تنها راه تحقق مطالبات کارگری قلمداد میشود و فرارفت از آن به اعتصاب، به خاطر زیر سوال بردن چهارچوب سرمایه، نفی می گردد، در واقع تبدیل به سدی در مقابل کارگران برای پیشبرد مبارزاتشان می شود. چنین نگرشی که همان سندیکالیسم می باشد، تشکیلات کارگری را با هر نامی به مانعی در مقابل مبارزه طبقاتی کار علیه سرمایه تبدیل می کند.
در ادامه حرکت اعتراضی، کارگران شرکت واحد تصمیم به اعتصاب در دی ماه گرفتند. از آن جاییکه عوامل سرمایه از مذاکره و نشست برای منصرف کردن کارگران از اعتصاب نتیجهای نگرفته بودند، دفتر سندیکا در میدان حسن آباد را بستند واکثر افراد هئیت مدیره را دستگیر و زندانی نمودند. متعاقب آن کارگران با تجمع در مقابل سندیکا خواستار باز گشایی آن و آزادی هئیت مدیرهاش شدند. با وجودی که تجمع اعتراضی کارگران توسط نیروهای انتظامی محاصره بود، آنان از ساعت ده تا یک ونیم بعدازظهر به تجمع خود ادامه دادند. سپس با صدور اعلامیهای یکشنبه را روز اعتصاب اعلام کردند. باین ترتیب توده کارگر که از ماه ها قبل نیز اعلام آمادگی برای اعتصاب کرده بود، در این روز یعنی یکشنبه اعتصاب نمود. شب همان روز هئیت مدیره سندیکا بجز منصور اسانلو آزاد شدند. کارگران برای آزدی اسانلو و باز گشایی سندیکا و گرفتن مطالبات دیگر خود، به فعالیت ادامه دادند.
چون این بار نیز مانند گذشته، مذاکرات هئیت مدیره سندیکا با مسئولین دولت برای آزادی اسانلو و دیگر مطالبات نتیجه ای نداشت، مجدداً زمزمه اعتصاب میان کارگران آغاز گردید، بطوری که بخشی از کارگران به هئیت مدیره فشار می آوردند تا زمان اعتصاب را اعلام کنند. همزمان با این جنب جوش، تجمع اعتراضی کارگران واحد در اعتراض به لغو انتخابات تعاونی مصرف شرکت از طرف مدیر تعاونی، صورت گرفت. در واکنش به این تجمع، شهردار تهران در دو نوبت از کارگران شیفت صبح و بعدازظهر جهت مذاکره دعوت بعمل آورد، این امر برخلاف دفعات قبل بود، که عمداتاً مذاکرت و نشست ها با حضور هئیت مدیره سندیکا صورت می گرفت. بهر حال در این گرد همایی کارگران شیفت بعدازظهر در استادیوم آزادی، بعد از سخنرانی قالیباف شهردار تهران، یکی از اعضای هئیت مدیره سندیکا را بر دوش گرفته به نزدیکی میکروفن بردند تا ایشان از طرف آنان خواسته های برحقشان را یک بار دیگر مطرح کند، اما این عضو هئیت مدیره از صحبت کردن خودداری کرد. در پایان مراسم کارگران مطالبات خود را که در صدر آنها آزادی اسانلو قرارداشت در قالب شعارهایی بگوش مسئولین رساندند.
عوامل سرمایه و مسئولین شرکت کاملا درک کرده بودند که این توده کارگر شرکت واحد است که بنا به شرایط کار و استثمار خویش در تحقق مطالباتش جدی و پیگیر هست و آنجا که به هر بهانه ای سندیکا از بیان خواستههایش خودداری کند، تودههای کارگر خود آنها را مطرح می سازد. بدنبال اعتصاب و تحصنی که داشتند، فرایند غلبه خودانگیختگی ضدسرمایهداری توده های کارگر واحد بر راه حلهای سندیکالیستی، برای بورژوازی آشکار شده بود.
کارگران شرکت واحد با عدم تبعیت از خط مشی سندیکالیستی، بعلت پی بردن به سترون و بی نتیجه بودن مذاکرات و فریبکاریهای عوامل سرمایه در این رابطه، راهکار درست خود را برگزیدند، یعنی تصمیم به اعتصاب گرفتند. بعد از جلسات مکرر هئیت مدیره سندیکا، بخشی از هئیت مدیره که مخالف اعتصاب بود سرانجام با اعتصاب موافقت کرد و این دقیقاً بخاطر تاثیر برخورد توده کارگران در استادیوم آزادی بر آنان بود. باین ترتیب اگر بخشی از هئیت مدیره توانست مخالفین اعتصاب در هئیت مدیره را در این رابطه قانع کند، با اتکا به نیروی توده کارگران بود که در استادیوم آزادی در قالب شعار، نظر قطعی خود را بیان کرده بود، که آن اعلام اعتصاب برای اخذ مطالباتشان بود.
طی دو روزی که به زمان اعتصاب در ۸ بهمن ۸۴ مانده بود، عوامل بورژوازی با خروج تعداد زیادی از اتوبوس های شرکت به پارکینگ چیتگر، مانور اتوبوسها در شب قبل از اعتصاب به رانندگی نیروهای مزدور بسیجی و پاسدار، دستگیری وسیع کارگران، یورش وحشیانه به خانههای کارگران فعال در اعتصاب برای گرفتن آنان، که تا دستگیری همسر و فرزندان دو تن از اعضای هئیت مدیره نیز کشیده شد، اعتصاب کارگران واحد را در ساعات آغازین آن، ددمنشانه سرکوب کردند. با این وجود در بعضی از مناطق واحد، کارگران در برابر نیروهای انتظامی، که بزور کارگران را وادار به رانندگی اتوبوسها میکردند، ایستادگی و مقاومت کردند، از جمله در منطقه یک شرکت واحد، کارگران در مقابل سرکوب نیروهای انتظامی تا ساعت ۱۰ ایستادگی نمودند که با دستگیری کارگران راننده، مقاومت آنان پایان یافت. به هر حال با اعتراضات خانوادههای کارگران، تعداد زیادی از کارگران آزاد شدند ولی به چند صد نفر از آنان اجازه بازگشت به کار داده نشد. در ضمن تا آن مقطع زمانی چند تن از اعضای هئیت مدیره همچنان در زندان بسر می بردند.
در روند مبارزات کارگران اتوبوس رانی تهران و حومه شرکت واحد، می توان عملکرد دو گرایش اساساً متفاوت را برای رسیدن به مطالبات جاری کارگران مشاهده کرد. گرایش سندیکالیستی و گرایش خود انگیخته ضد سرمایه داری. گرایش سندیکالیستی که عمداتاً توسط هئیت مدیره سندیکا و بخشی از اعضای آن نمایندگی می شد، بر این باور بود که از طریق مذاکره و گفتگو می توان به خواست ها رسید و این را تنها راهکار می دانست که نمود آن را در برنامه های آموزشی کارگران در سندیکا نیز می توان دید، که بیشتر حول قانون کار، قوانین مربوط به شورای اسلامی کار و … می باشد. تمام سعی و کوشش این گرایش رفرمیستی در جهت تحمیل این باور به کارگران بوده و است، که مبارزه آنان صرفاً اقتصادی می باشد و بنابراین خود را باید از گرایشهای ضدسرمایهداری جنبش کارگری جدا نگهدارد. در همین رابطه سندیکا را با ساختار خاص آن، تنها تشکیلات مناسب برای رسیدن به اهدافش می دانست و می داند.
گرایش دیگر که عمدتاً توده های کارگر بطور خود انگیخته حامل آن بودند، گرایش نامنسجم، هم از نظردیدگاه و آگاهی و هم از لحاظ بی سازمانی، ضدسرمایهداری میباشد که از ژرفنای زندگی مشقت بار و شرایط رنج آور کار و استثمار آنان نشأت میگیرد. توده کارگر در عمل اعتراضیاش پی برده و می برد که مبارزهاشان تواماً اقتصادی، سیاسی می باشد.
در این قسمت از نوشته، به محتوا و هدف حمایت اتحادیه های بین المللی باصطلاح کارگری از مبارزات کارگران واحد و همچنین تحلیلها و راه حلهای گرایش لغو کار مزدی در مورد این مبارزات می پردازیم:
۱. حمایتهای اتحادیههای بینالمللی کارگری از مبارزات کارگران شرکت واحد و اهداف آنها از این حمایتها:
حمایتهای اتحادیههای کارگری جهانی مانند ای ال او و آی سی اف تی یو از مبارزات کارگرن شرکت واحد، محتوایی کاملاً اتحادیه گرایی داشت و با هدف دفاع از راهکارهای سندیکالیستی برای رسیدن به مطالبات از طریق مذاکره بود، روشی که چهارچوب نظام سرمایه را رعایت کرده و خدشهای به آن وارد نسازد. بعنوان مثال در اطلاعیههای سندیکا و اتحادیه آی سی اف تی یو از آزادی تشکل کارگری دفاع نشده است، زیرا حرکت حمایتی اتحادیه های جهانی در این موارد صرفاً تقویت یک گرایش است و آن تریدیونیونیسم و سندیکالیسم می باشد، گرایشی که مبارزهاش محدود به چارچوب سرمایه و راه حل عملیاش مذاکره و چانه زنی، با در نظر داشتن ملزومات نظم سرمایه است. به همین علت است که گرایش رفرمیسم راست و چپ در راستای سیاست سندیکالیستی و اتحادیه گراییاش، حمایتهای کاغذی، بورکراتیک و بی حاصل سازمانها و نهاد های بینالمللی باصطلاح کارگری! مانند آی ال او و کنفدراسیون اتحادیههای آزاد کارگری، از حرکت کارگران شرکت واحد و سندیکای آنان را، تا حد حمایت تاریخی کارگران جهان از جنبش کارگری ایران قلمداد کرده و می کند!!
۲. تحلیلها و راه حلهای گرایش لغو کار مزدی در مورد مبارزات و اعتصاب کارگران شرکت واحد:
فعالین گرایش لغو کار مزدی با استناد به مدت مدیدی که کارگران واحد نازلترین میزان بهبود در وضعیت معیشتی خویش را با مسالمت از دولت سرمایهداری درخواست کرده و هیچ پاسخ مثبتی دریافت نکرده بودند، و همچنین بر اساس تجربه خیزش خود کارگران، مستدل کردند که تحقق هر مطالبه و حق طبقاتی کارگران بدون اعمال قدرت مادی طبقاتی ممکن نیست، چرا که مذاکره و گفتگو جهت اخذ خواستهای برحقشان، نه تنها نتیجهای در بر نداشت، بلکه منجر به دستگیری و زندانی شدن شماری از همکاران و فعالین آنان توسط رژیم جنایتکار سرمایه گردید. اما اقدام به اعتصاب در دی ماه، باعث جدی تلقی شدن مطالباتشان از سوی دولت سرمایه داری شد و همین طور سبب آزادی بیشتر همکارانشان نیز از زندان گردید.
در مورد درخواست کارگران واحد مبنی برایجاد سندیکا که در اعتصابشان نیز برآن تاکید داشتند، بر اساس آشتی ناپذیر بودن قانونمند منافع طبقه کارگر با طبقه سرمایهدار و مبارزه طبقاتی مستمر بین این دو طبقه اصلی و نتیجتاً فقدان هر گونه راه حل مسالمتآمیز و قانونی و حقوقی و مدنی برای آشتیپذیر کردن این تضاد منافع طبقاتی و اینکه عملکرد هر نوع قانونیت و قراردادیت در جوامع سرمایهداری صرفآ در جهت حفظ و خود گستری سرمایه میباشد، فعالین گرایش لغو کار مزدی با توضیح پیرامون درک کارگران واحد از سندیکا بعنوان تشکل متحد کننده اشان در اعمال قدرت جمعی آنان در پیشبرد مبارزات طبقاتی اشان، به مشخص کردن تعارض بسیار فاحش این درک رادیکال از سندیکا با ماهیت خود سندیکا در دنیای واقعی و عرف جهان موجود، پرداختند. زیرا ظرفی که کارگران واحد در پی آن بوده و هستند، که می تواند به هر نامی از جمله سندیکا نامیده شود، با سندیکا به مفهوم رایج و متعارف تاکنونیاش، از زمین تا آسمان تفاوت دارد. سندیکا به این اعتبار نهادی منحل و مستحیل در ساختار نظم انسان ستیز سرمایه و سازمانی از دستگاه عریض و طویل قانون پردازی ضد کارگری سرمایهداری است. و بهمین ترتیب نه تنها بستر بسیج سازماندهی قوا علیه سرمایهداری که پلکان عروج یک دارو دسته اِلیت زیر نام کارگران به عرصه چون و چرا با سرمایهداران برای به سازش کشاندن جنبش ضد سرمایهداری کارگران و دفن کامل این جنبش در گورستان تسلیم به بردگی مزدی است. همچنین با استناد به تجربه تاریخی ماهیت بورژوایی و نقش اتحادیه های کشورهای غربی و دیگر جوامع در رابطه با جنبشهای کارگریاشان، به تشریح اهداف حمایت این اتحادیهها از حرکت کارگران شرکت واحد و یا محکومیت دستگیری فعالین و اعضا هئیت مدیره سندیکا واحد و فعالین کارگری دستگیر شده در اول ماه مه ۲۰۰۴ سقز، پرداختند. اهدافی که نه فقط ربطی به حمایت انترناسیونالیستی کارگری از مطالبات و مبارزات کارگران ندارد که صرفآ تجسم تلاش این اتحادیهها برای متوهم نمودن کارگران جهان و بهره گیری از این توهم در کار بند بازی اپورتونیستی میان بخشهای مختلف بورژوایی بوده و می باشد.
با نگاهی به سیر حوادث ماههای اخیر مبارزات کارگران واحد، می توان دو مرحله متفاوت از نظر راهحل و راهکار را از هم تفکیک کرد، مرحله سندیکالیستی که در چهارچوب قانون و قانونمداری برای خواستههایی مانند افزایش دستمزد، اجرای طرح طبقه بندی مشاغل و احیای سندیکا صورت گرفت و در اشکال برگذاری نشست و مذاکره بدون اخذ هیچ گونه نتیجهای پیش رفت و مرحله غیرسندیکالیستی یعنی خودجوش و خودانگیخته با اقداماتی نظیر روشن کردن غیرقانونی چراغ اتوبوسها در روز، عدم مطالبه باز هم غیرقانونی بلیط از مسافران و نهایتاً اقدام به اعتصاب که آنهم در جمهوری اسلامی سرمایه حرام یعنی غیرقانونی می باشد.
فعالین گرایش لغو کار مزدی به کارگران واحد بدرستی خاطر نشان کردند که از مقطع گسست این کارگران از راهکارهای سندیکالیستی و رویآوری به راهکارهای فراقانونی و رادیکال، نه تنها مطالباتشان از طرف دولت بورژوازی جدی گرفته شد،همچنین به آزادی تعداد زیادی از فعالین دستگیر شده آنان انجامید.
دراین مرحله هر حرکت پیشرونده کارگران از نوع اقدامات اتحادیهگرایانه و سندیکایی نبود زیرا کارگران واحد یعنی توده راننده به صورت خود جوش و خودانگیخته علیه دستگیری رفقایشان تظاهرات نمودند، اقدامی که توسط سندیکاها و اتحادیههای موجود در دنیای سرمایهداری محکوم و بیشرمانه علیه آن تبلیغ میگردد. در بستر تظاهرات خودجوش مبتنی بر ارادهٔ آزاد آحاد توده خویش، تصمیم به سازماندهی اعتصاب گرفتند و فردای آن روز اعتصاب نمودند، اقدامی که از طرف اتحادیههای موجود نه تنها محکوم بلکه باز هم با بیشرمی تمام، هم صدا با سرمایه جهانی، اعتصاب وحشی قلمداد می شود. آنان در تمامی ابتکارات و خیزشهای خود در این مرحله بدون آنکه شورایی داشته باشند، شورایی عمل کردند. در حالیکه از سندیکا سخن می گفتند، مبارزهاشان غیرسندیکایی و غیراتحادیهایی بود. در حالی که از رجوع به قانونیت سرمایه آغاز نمودند، هیچ راهی جز پشت پا زدن به این قانون نیافتند. در تمام لحظات این مبارزه خود را نیازمند حمایت کل کارگران ایران و دنیا احساس کردند، زیرا این حمایت یکی از مبرم ترین نیازهای پیشبرد مبارزه طبقاتی اشان بوده و میباشد. با وجودی که کارگران واحد از بکار بردن شعارهای سرمایه ستیز و ضد کار مزدی اجتناب کردند، اما جبر پیشبرد مبارزه طبقاتی، آنان را به عرصه مصاف مستقیم با سرمایه سوق داد. این واقعیات نشان میدهد که توده کارگران شرکت واحد، سندیکالیست و اتحادیه گرا نیستند. زیرا جنبش اتحادیهای نه بستر تعرض علیه سرمایه، بلکه بن بست کور و گورستان آن است. سندیکایی که سندیکالیستها در میان آنان تبلیغ میکنند با سندیکایی که آنان میخواهند، تفاوت اساسی دارد. آنها بعضا یا شاید همگی ادعا میکنند که سندیکالیست نیستند و گاه اصرار میورزند که حساب سندیکای مورد نظرشان از سندیکالیست بودن جداست. در عین حال که بحث بر سر الفاظ نیست، اینکه آنان چه می گویند و چه می خواهند، از راه حلها و راهبرد هایشان کاملا ً آشکار است. در این میان این امر مسلم است که آنچه کارگران شرکت واحد می خواهند نه اتحادیه، نه سندیکالیسم در پوشش سندیکا، نه سندیکالیسم زیر نام رمز جدایی حساب سندیکا از سندیکالیسم، بلکه یک تشکل سراسری ضدسرمایهداری است. تشکلی که بدون رجوع به قانون و قانونیت سرمایهداری و با نیروی متحد طبقاتی خود کارگران ایجاد شود. تشکلی که کل طبقه کارگر از راننده، نفتگر، معلم، پرستار، کارگر برق و آب، لاستیک و اتومبیل، کشاورزی، ذوب آهن، نساجی و همه تودههای دیگر این طبقه را علیه موجودیت سرمایه داری در بر گیرد.
■جمشید کارگر
[۱] . با سپاس از بهرام دزکی به خاطر زحماتشان، در این مقاله اطلاعات بسیار مفید مقالات ایشان در مورد روند شکلگیری اعتصاب کارگران شرکت واحد مورد استفاده و مبنای بحث قرار گرفته شده است.