/

منوچهر: عقاب تیزپرواز

عقاب تیز پرواز

گاهِ پنجا و هشت

پویه ی گفتما نهایی

سرخ و بی پروا

در دشتِ شقایقها

سالِ تند پیچِ

کارزارِ طبقاتی

ساعتِ شکوفاییِ

شوراهایِ کارگری …

کارگر زاده ای دانشجو

ارژنگ نامی

غنچه ی

باغِ سرخِ انقلاب

میهمانِ

دانشگاه گیلان

شهر باران

کلامش

پر زشور و شوق و شعور

من و بهروز

سراپا

گوشِ نیوش

سالِ شصت …

کسوفِ شورای در نطفه

تیرگیِ ابرهایِ بردگی

برفرازِ

دوزخیانِ زمین

حفاریِ سرزمین کار و پیکار

کشفِ عقیقهایی

سرخ و ناب

در چنگالِ اوین …

این تنوره ی

زشتی و پلشتی

ایستگاه خونخوارگی

تیغ و درفش و سلاخی

ارژنگِ

جان بر کف

ایستاده

سینه به سینه یِ این دیوِ مهیب

ز مرگ نهر اسیده

با فریاد هایی ستیزه جویانه

و بنمایه یِ ضدِ سرمایه

لرزه فکنده

بر اندامهای اوین

این سنگر خونریزِ سرمایه ….

سیه جامه گانی جانی

ابلیسانی فرومایه

اندر

خَشوی اسب جنایت

در رکابِ

جاده ی فترت و غارت

چرخشِ

تپانچه ی حاج داود

کچویی ولاجوردی

بنشست

در دهانِ ارژنگ

این عقابِ در بند

گلوله در انفجار

شتکِ خون و مغزش

بر دیوار

این ست نتیجه ی

شرف و ایستادگی پرولتری

تقدیم به ارژنگ و نام بلندش

منوچهر – خرداد ۹۴

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.