می بینم با چشم هایم

لمس می کنم

با سلول هایم

سرکوب و قهر را

فرمان کشتن و رفتن را

*****

نجوا می کنم در خود

جون رود با سنگ ریزه

چون باد با برگ برگ درختان

*****

می جویم، می گویم، می پرسم

چه رفته است آن جا

با کوچه ها

با دختران سرکش میدان

با توده های خروشان

از کودک و جوان؟

*****

و چرا خونین شد

آن کوچه ها وخیابان ها

و چرا فریاد

زن زندگی آزادی

تنها ماند

و راه نپیمود

با درد و رنج فقر

با دست مزدهای عقب مانده

با دست مزدهای فقر

با هفته و تپه و سیمان

با پاهای خسته از اعتراض

در پشت سال های کار وجوانی

با پشت بام و گور و کارتن خوابان

با سفره های فقیرانه

با سیل ارتش بیکاران

با کودکان کار

با مادران نان آور؟

*****

و چراهای دیگر

که کجا بودند اینان خود

آن توده های معترض کار

در کارخانه و معدن

در مدرسه و برزن

آن ها چرا نیافراشتند

پرچم خود را

با عزم رهایی زن ومرد

با عزم رهایی جامعه

از جور ونکبت سرمایه؟

تا زندگی

رنگین شود

تا آزادی

در هیاتی متفاوت

شادی، برابری و شکفتن بیاورد؟

فریده ثابتی

یونی ۲۰۲۳/ تیرماه ۱۴۰۲