باد زوزه می کشید اسبی چهارنعل چون تندر درخشید و از نظر ناپدید شد ***** مردان و زنانی جوان و زیبا پای کوبان رژه رفتند در کوچه ها و خیابان ها بی…
شور زندگی
خورشید در هر سپیده دم این جا با درد و رنج شب می زاید و زمستان با سرمای سکوتی تلخ در چهار فصل سال تکرار می شود **** مردان و زنانی در…
ترانه بیداری
سرما شلاق می زند شلاق شلاق خاطره ای در یاد باد زوزه می کشد چون گرگی گرسنه در کمین در روزی خاکستری خاکستر فراموشی خاکستر امیدی در برزن تنهایی کورسوی خاطره ای…
این جا کجاست؟
این جا که سرمایه چنین می تازد بی ترس و بی عنان تا مرز مرگ تا مرز نیستی ***** و چرا کارگر فریاد می زند: ” کارگر می میرد ذلت نمی پذیرد”…
کودک و جنگ
خاک و بود و آهن و کودکی لب ورچیده حیران و بغض آلود ******* از زیتون خون می چکید جای روغن و مردانی با لوله های آتشین زیتون را سوزاندند ******** آن…
چرا
می بینم با چشم هایم لمس می کنم با سلول هایم سرکوب و قهر را فرمان کشتن و رفتن را ***** نجوا می کنم در خود جون رود با سنگ ریزه چون…
برای
درنگ کن بر آن چه که می بینی بر آن چه که میشنوی و می خوانی درنگ کن بر آرزوهای سترگ و بر سرکوب های وحشتناک ***** درنگ کن بر دعوای های…
سرمایه
سرمایه نابود می سازد زمین را با استثمار طبیعت با آلودن آب با مرگ آبزیان با آبیاری سمی در کشتزارهای برنج ***** سرمایه نابود می سازد طبیعت را با استثمار منابع برای…
کوچه های انقلاب
سنگینی زمین شکوه خورشید خروش آب ***** فریاد اعتراض زمزمه ی اعتصاب خون جاری از رگها رگهای قلب مهسا زخم سینه ی پویا تیک تاک قلب دنیا ***** سکوت ماشین های کارخانه…
جنگ و کارگران
کارخانه های اسلحه سازی کار می کنند بی وقفه بی ترس از کرونا هفت روز هفته صبح تا شب شب تا صبح در سه شیفت ****** کارگران بیگانه از تولید از توزیع…
فصل ها را تجربه می کنند
فرزندان رنج و کار از پاییز به زمستان از زمستان به بهار از دی به آبان از آبان به اردیبهشت گویی پژواک فریادهای کارگران است از گلوی مارکس اتحاد اتحاد و بیگمان…
اقتصاد ایران
اقتصاد خر اقتصاد گاو اقتصاد اسلامی بانکداری بی بهره با کارمزد سی درصد ***** اقتصاد تورم با تصاعد هندسی اقتصاد فقر با تصاعد نجومی ***** اقتصاد جنگ اقتصاد کوپن اقتصاد رکود اقتصاد…
جنگ
می جنگند باهم کنسرن های غول آسا نیروهای سرمایه برای سهم خود در قدرت جهانی با نام مام وطن ***** وبه قربانگاه می فرستند مردان و جوانان را و صاف می کنند…
روزی که هنوز روزت نیست
دستی با گل دستی با طبر و چاقو دستی با قانون دستی با کلام خدا در کمین تو **** نامت دختر نامت خواهر نامت مادر نامت همسر نامت ناموس نامت زن *****…
شعر «مُنا»
کارگری از بیعدالتی می نالید چشمی دریا می گریست و دریایی خشک می شد ***** موشکی رونمایی می شد موئی در باد می رقصید و مردی رو سفید از غیرت پای می…
سکوت
زوزه می کشید سگان هار دندان می سائیدند بانگی نپیچید در این سکوت تلخ ***** جوی خون بر سنگفرش خیابان خون داغ خون مذاب خون جوان و پیر ***** دیوارها دیوارهای حاشا…
در کوچه های افغان
در شهر و روستا مرگی نفیر می کشد با چشمان گرگی گرسنه در تعقیب بره ها ********* و زنان به سنت دیرین جاهلی بازهم در زیر چادری زنده به گور می شوند…
فریاد
در شب های خوزستان فریاد از حلقوم های فشرده با سرنیزه های دشمن می پیچد در سیاهی شب لوله می شود فریاد پیچاپیچ می خرامد در نیزار گاز می شود سوزان در…
با ما
با ما با ما بیا به کارخانه به گندم زار با ما به سفره های تهی از نان با ما به کارگاه با ما به مدرسه و بازار با ما به جاده…
آن ها
آن ها با دندان های خون چکان گنداب سخن های یاوه را فریاد می کنند ما را حقیر مار را تنبل می خوانند با کودکان کار ما را به سخره می گیرند…
آبان سال پیش
آبان بود و تو بودی در هیئتی انبوه در هییت زن و مرد در هیت کارگر و بیکار در هییت دانشجو *** فردا راه می پیمود در گام های تو بر سنگفرش…
از شهری به شهر دیگر
از شهری به شهر دیگر می خرامد آرام از پیچ های پر از غمزه ی هراز تا گاز بید بلند از سیلوی گندم کنگاور تا بندر امام از آب معدنی داماش تا…
باید درو کرد
دستانم زخمی است از زخمی که برشانه هایم برقلبم سنگینی می کند **** از زخم پلاکاردی در دست کودک تو که می گوید: “پدرم را آزاد کنید من گرسنه ام” **** دیگر…
می آیم
می آیم از درون دود و دم از درون مبارزه از درون زندان از پای چوبه ی دار می آیم از خوناب زخم تیر خلاص می ایستم در کوچه ، در خیابان…
می اندیشم
می اندیشم به زبانی که نمی شناسمش می اندیشم به نگاهی که با آن دنیای دیگری را می بینم می خوانم مطلب نانوشته ای را خبر اتفاق نیفتاده ای را می گویم:…
ما را به خاطر می آوری؟
این نوشته شعر گونه همراه با تصاویری تکان دهنده با نام ” حالا ما را به خاطر می آوری” از غزه در اینترنت و در ایمیل ها سیر می کند. نمی دانم…
پایان قرن Pasajeros*
فریده ثابتی این قیدی است، که باد را به سکوت محکوم کرده است. سانسوری است که رنگ هار را محو کرد، تا نغمه قلم موها را به محبس آورد تا گام مطبوع…
هنر و انقلاب
ترجمه بخشی از سخنرانی Fernand Pelloutier در پاریس، ۱۸۹۶ مترجم: فریده ثابتی، سپتامبر ۲۰۱۱ وقتی از هنر خالص، هنر بدون افق، )یا هنر برای هنر( حرف بزنیم، جمع کثیری از کسانی را…
گشایش صفحه اینترنتی هنر و ادبیات کارگری
جنبش ضد سرمایه داری طبقه کارگر با افق لغو کارمزدی، جنبشی علیه اساس اقتصادی نظم اجتماعی موجود می باشد. بنابراین مبارزه طبقاتی کارگران با چنین افقی باید به تمام عرصه های سیاسی، فرهنگی،…
ما به تو نزدیکیم*
ما نام داریم فیندو و نایندرا ماریا، الفردو، فاطیما تونگ و سارا ما نام¬های بسیاری داریم ما کودکانیم کودکانی مثل تو ما دور از تو زندگی می¬کنیم بین تو و ما راهی…
راه های انقلاب
اریش فرید راه های انقلاب سخت اند و پرزحمت اما راه ضدانقلاب راحت است مثل راه گلوله¬ای در سر راه¬های استثمارگران قدیمی برای خرابکاری راه¬های ثروتمندان برای جا به جا کردن ارزهای…